زندگینامه  شاهزاده رومی حضرت نرجس خاتون همسر امام حسن عسکری (ع) قسمت اول

 

داستان خاتون عشق در هاله ای از ابهام :
اسلام آوردن ملیکا ، مهاجرت او از روم به بغداد به عنوان اسیر جنگی، و ازدواج وی با امام حسن عسکری(علیه السّلام) از وقایع معجزه گونه ای می باشد که البته ابهامات روایی و تاریخی فراوانی آن را احاطه کرده است.
این زیباترین داستان جهان در دو روایت معتبر بیان گشته است. روایت اول از طریق محمد بن بحر بن سهل الشیبانی از بشر بن سلیمان النخاس است که شیخ طوسی در الغیبه و علامه مجلسی در بحارالانوار آن را نقل کرده اند. روایت دیگر از طریق محمد بن یحیی الشیبانی از بشر بن سلیمان النخاس است که در کمال¬الدین شیخ صدوق ، بحارالانوار علامه مجلسی و نیز بنابر نقل کتاب مهدی موعود، در کتاب کافی ذکر شده است.
به قطع نمی توان داستان نرجس خاتون را به مدارک قطعی تاریخی و روایات معتبر متعدد، دور از هر گونه ابهام و تردید، مستند ساخت. شاید علت این امر مخفی داشتن وی و فرزند مبارکش از منظر قدرتمندان دنیا طلب بوده است که نه تنها وجود این بانو، بلکه حتی نام مبارکش نیز برای آنان رعب و وحشت ایجاد می کرد. نبابر اخبار متواتر معتبر و قطعی، وجود او به معنای نابودی کفر،نفاق و ظلم و انتقام از تمامی ستمگران و ملحدان و نیز برقراری عدالت و اجرای کامل و تمام دین حق محمدی(صلی الله علیه و آله) می باشد، طبیعی است که تمامی باطل در صدد از بین بردن این بانوی بزرگ و فرزند برومند وی برآیند و به اقتضای حکمت و مصلحت، او نیز همانند مادر موسی بن عمران باید از چشم بداندیشان و فرعون صفتان، مجهول و به دور نگاه داشته شود، و از نشر و شیوع اخبار مربوط به ایشان جلوگیری به عمل آید.
دراین جا با توجه به روایت بشر بن سلیمان النخاس از طریق محمد بن بحر بن سهل الشیبانی به نقل از علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالانوار (جلد 51) و روایت دیگر از طریق محمد بن یحیی الشیبانی از بشر بن سلیمان النخاس به نقل از شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه(جلد2، باب 40) به بیان سرگذشت ملیکا می پردازیم تا شناختی هر چند مجمل و به قدر بضاعت خویش از یکی از بزرگترین شخصیت های پرورش یافته در مکتب قرآن و عترت به دست آوریم.. در حقیقت، نرجس خاتون در قلمرو ولایت ولی الله چنان تربیت شده که برای همه آدمیان اسوه ی اخلاقی باشد و در نزد شیعیان یک قدیسه دینی؛ آن چنان که با پیمودن راه دشوار و پرپیچ و خم کمال الهی همواره می توان به او رجوع کرد و از نور وجود او و زندگی سراسر الگو و اسوه ی او بهره های فراوان گرفت.(1)

ماابتدااین داستان راروایت میکنیم وبعد آن رااز زوایای گوناگون مورد تحلیل قرار میدهیم

بشر بن سلیمان گزارشگر این داستان شگفت انگیز :
گزارشگر این گزارش شگفت‌انگیز «بشر بن سلیمان نخّاس» از اصل و ریشه انصار مدینه(از نواده های ابو ایوب انصاری) و ساکن سامرا است. وی، همسایه امام هادی علیه السلام است و نزد ایشان، نیز مسائل فقهی تجارت بردگان را آموخته است وی از شیعیان خالص امام هادی و امام عسکری(ع) و مورد وثوق و اعتماد آن دو امام همام می‌باشد، که امام هادی(ع) او را برای چنین مأموریت حساسی برگزیده است.
علامه ممقانی در رجال خود او را ستوده، و بر وثاقتش تأکید نموده است.(2)..
شیخ طوسی و شیخ صدوق بر این روایت اعتماد نموده و در کتاب‌های خود آن را نقل کرده‌اند.(3)
محدثان و مورخان بعدی نیز به استناد روایت شیخ طوسی و شیخ صدوق، این روایت را در کتاب‌های خود آورده‌اند.(4)

خریداری نرجس خاتون (س):
شیخ طبرسی از بشر بن سلیمان نقل می کندکه شبى در سامرا در خانه ام ، که در نزدیکى منزل امام هادى (علیه السلام ) قرار داشت ، نشسته بودم ، پاسى از شب گذشته بود که در خانه ام کوبیده شد. شتابان به سوى در خانه رفتم و در را گشودم کافور غلام امام هادی (علیه السلام)نزد من آمد و گفت حضرت امام هادی (علیه السلام) تو را احضار فرموده اند. لباس پوشیده به خدمت آن حضرت شتافتم ، چون وارد خانه شدم دیدم که با فرزند بزرگوارش امام حسن عسکرى (علیه السلام ) مشغول گفتگو است ، و خواهرش حکیمه پشت پرده قرار داشت .
همین که نشستم امام هادی (ع)به من فرمودند: ((اى بشر تو از اعقاب انصارهستى ، محبت و دوستى ما همواره در دلهاى شما پایدار بود، و هر نسلى از شما محبت و مودت ما را از نسل پیشین به ارث برده است . و اینک من مى خواهم رازى را با تو در میان بگذارم و ترا دنبال کارى بفرستم ، و از این طریق با فضیلت ویژه اى ترا گرامى بدارم ، که در این فضیلت گوى سبقت را از همه شیعیان ببرى )).
، من خوشحال شدم و از آقا تشکر کردم.سپس امام(ع)نامه ای به زبان رومی نوشتند و مهر خویش را بر آن زد ، سر به مهر به همراه کیسه ای زرد با 220 اشرفی (سکه طلا) به من داد فرمود ای بشر این زر و نوشته را بگیر و به بغداد برو و ودر فلان روز صبح زود در جایی نزدیک «معبر الصراة » (سر پل بغداد )در مسیر فرات حاضر باش که کشتیی خواهد رسید و در آن کنیزکانی هستند که برای فروش آورده اند(5)
مشتریان زیادی از اشراف بنی اسرائیل به طرف آنها هجوم میبرند. عده کمی هم از جوانان عرب برای خرید کنیز آمده اند تو در آن روز از دور مواظب برده فروشى به نام ((عمر و بن یزید)) باش ، تا هنگامى که کنیزى را با این خصوصیات است به معرض فروش بگذارد.
امام هادی علیه السلام نشانی های نرجس خاتون را برای بشیر بن سلیمان بیان میکندو فرمودند آن کنیز دو لباس حریر خوشرنگ و درشت بافت بر تن پوشیده و خود را پوشانده خواهى دید آن کنیز اجازه نمى دهد که هیچ خریدارى نقاب از چهره اش بازگیرد، یا جامه از تنش کنار زند، و یا اندامش را لمس ‍کند.
و در معرض فروش و مشتریان قرار نمیگیرد. در آن هنگام برده فروش در صدد آزار او بر مى آید و او سخنى به زبان رومى فریاد بر مى آورد. معناى سخنان او اینست که از حال خود شکوه مى کند و از کشف حجابش بر حذر مى دارد.
واظهار ناراحتی بر هتک حرمتش مینماید. در این هنگام یکى از خریداران خواهد گفت : ((من این کنیز رابه سیصد دینار مى خرم ، زیرا عفت و پاکدامنى او موجب رغبت شدید من شده است )).
و آن کنیز به زبان عربى به او خواهد گفت : ((اگر در جامعه حضرت سلیمان و بر فراز تخت شاهى ظاهر شوى ، من رغبتى به تو نخواهم داشت ، و لذا مالت را بیهوده خرج نکن )).
فروشنده میگوید : پس من چه کنم؟ آخر باید به هرنحوی که هست تو را بفروشم.کنیز میگوید: ((اینهمه شتاب براى چیست ؟ باید خریدارى باشد که دل من به سوى او کشش پیدا کند و صداقت و امانت او اعتماد کنم بگذار خریدار من پیدا میشود)).
تو در این موقع نزد فروشنده برو و بگو من نامه ای برای او از طرف یکی از بزرگان به خط رومی آورده ام. و در آن کرم و وفا و خرد و سخاى خود را منعکس نموده است ، این نامه را به او بده تا آن را مطالعه کند و اخلاق و رفتار نویسنده اش را در لابلاى سطور آن جستجو نماید، اگر به نویسنده آن تمایل پیدا کرده و تو نیز مایل بودى ، من از طرف نویسنده نامه وکالت دارم که او را از تو خریداری کنم )).
بشیر بن سلیمان می‌گوید:«تمام آنچه را که مولایم امام هادی علیه السلام دستور داده بود ‚ مو به مو انجام دادم. وقتی نامه امام علیه السلام را به دست آن کنیز دادم، به شدت گریست و به عمر بن یزید گفت:«مرا به صاحب این نامه بفروش!»
و سوگند یاد کرد اگر او را به صاحب آن نامه نفروشد خود را خواهد کشت.
با عمر بن یزید بر سر قیمت کنیز وارد مذاکره شدم تا سر انجام بر همان مبلغی که امام هادی علیه السلام به من داده بود، توافق حاصل شد.
پول ها را تحویل فروشنده دادم و آنگاه آن بانو را در حالى که شاداب و خندان بود از او تحویل گرفتم و به خانه اى که در بغداد اجاره کرده بودم بردم .

معرفت نرجس به مقام امامان:
بشیر بن سلیمان بیان کرده:« پس از آن که نرجس را خریدم، او را به محل اقامت خود در بغداد بردم. در آن جا دیدم آن بانو از شدت خوشحالى آرام نداشت ، نامه امام هادى (علیه السلام ) را بیرون آورد، آن را مى بوسید و بر صورت خود مى نهاد و دست بر آن مى کشید.
با شگفتی به او گفتم:« ای بانو، تو که مولای مرا ندیده‌ای و او را نمی‌شناسی نامه‌ای را می‌بوسی که صاحبش را نمی شناسی؟»
آن بانو پاسخ داد::« اى عاجز و ناتوان از شناخت مقام اولاد پیامبران ، من مولایت را می‌شناسم!به او گفتم :«چگونه ممکن است که شما در روم باشید، و مولای من در سامرا و آن وقت ایشان را دیده باشید و بشناسید؟»
بانو گفت : اگر مایلی خوب گوش کن و به گفتارم دل بسپار تا سرگذشت خود را برایت شرح دهم و به حقیقت راه یابى گفتم: بله، بسیار مشتاقم بفرمایید استفاده میکنم.
آن‌گاه ماجرای بر هم خوردن مراسم ازدواجش را با عموزادگانش بازگو کرد. (6)

برهم خوردن مراسم ازدواج نرجس خاتون(س) با برادرزاده های قیصر:
او پاسخ داد: من ملیکه(به زبان رومی ملیکا )، دختر یشوعا، فرزند قیصر، پادشاه روم، هستم و مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن صفا، وصی حضرت عیسی (ع) است.
یک سال پیش هنگامی که سیزده ساله بودم، جدم قیصر خواست مرا به عقد فرزند برادر خود درآورد دستور داد تمام قسّیسین و رهبانان را جمع کردند ،سیصد نفر از میان آنها انتخاب کرد و هفتصد نفر هم از امرای لشکر و صاحب منصبان کشور و چهار هزار نفر از معتمدین و اشراف و اعیان لشکریان حاضر ساخت و تختی از خزانه بیرون آورد که آراسته به انواع جواهرات بود، ودر میان قصر مجلل خویش بر روی پایه هایی که تکیه کرده بودند استوار ساختند و بتها و صلیبها را بر بلندی قرار دادند و برادر زاده قیصر را روی آن تخت نشاندند.
اما چون کشیشها انجیلها را به دست گرفتند که بخوانند، قصر به لرزه افتاد بتها و صلیبها سرنگون شدند و تخت واژگون گردید و داماد از تخت به زیر افتاد و بیهوش شد.
کشیشها با دیدن این منظره به وحشت افتادند رنگ از روی کشیشان پریده ،لرزه بر اندامشان افتاد.
یکی از کشیشان بزرگ بعرض قیصر رسانیده ای فرمانروا! ما را از این کار نحس که نشانه زوال مسیحیت است معاف فرما!
جدم نیز این امر را به فال بد گرفت جدم قیصر دستور داد که بار دیگر چلیپاها بر جای گذارند قندیلها نصب کنند و... تخت را بار دیگر بروی چهل پله ی خود جای دهند،و پیش خدمتان که صف در صف ایستاده بودن چنان کردند...
این بار برادر آن داماد نگون بخت را بر تخت نشاندند. که مرا به او عقد بندند تا شاید سعادت این برادر رفع نحوست آن را بنماید باز چون انجیلها را گشودند و شروع به خواندن کردند، بار دیگرقصر به لرزه افتاد تخت واژگون گردید و بتها و صلیبها و داماد سرنگون شدند. هول و هراسی بر پا گردیده که همه ی مردم متفرق شدند. این دو حادثه وحشتناک، عجیب و رازآلود، مجلس را درهم ریخت، این شد که همه به این نتیجه رسیدند که من دختری شوم هستم. مرا به یکدیگر نشان می‌دادند و به من ترحم می‌کردند و من از دیدن این موارد ناراحت می‌شدم. جدم قیصر تنها و غمناک در منزل خلوتی بنشست و سر به جیب تفکر و تاثر فرو برد ،من هم محزون و غمگین
با ذهنی آکنده از سؤال های بی پاسخ، قلبی رنج دیده و دلی مملو از درد و غصه، روز را سپری کردم؛ نگاه ها و ملامت های اطرافیان، تفسیرهای گوناگون و نحوست این واقعه برای امپراتوری روم را تحمل میکردم و این سؤال بی پاسخ را مکرر از خود می پرسید: چه رازی در این واقعه نهفته است؟و در گوشه ای پنهان شدم تا شب را به خواب رفتم (7)

خواستگاری و مراسم عقد در رؤیا :
مراسم ازدواج حضرت نرجس با دو برادر زاده جدّش نا کام و ناموفق ماند نرجس خاتون ادامه آن ماجرا را برای بشر بن سلیمان در بغداد این گونه باز گو میکند:
همان شب خواب دیدم که قصر جدّم را آراسته اند. در همان محلی که جدّم آن تخت با شکوه را برای ازدواج من با برادر زاده هایش قرار داده بود، منبری از نور نصب کرده اند که در بلندی با آسمان رقابت می کرد.
حضرت مسیح علیه السلام، شمعون جانشین حضرت عیسی علیه السلام - و تعدای از حواریون در آن جا گرد آمده اند. در این هنگام

ادامه نوشته

زندگینامه شاهزاده رومی حضرت نرجس خاتون همسر امام حسن عسکری (ع) قسمت دوم

تحلیل زندگینامه بانوی عشق وهجرت نرجس خاتون (ع) :
درقسمت قبلی سرگذشت نرجس خاتون وچگونگی ازدواج ایشان با امام حسن عسکری (ع) بیان شد ودرادامه سعی داریم به تحلیل زندگی ایشان بپردازیم
باخواندن سرگذشت معجزه گونه نرجس خاتون (س) سئوالات بسیاری به ذهن خطور میکند
بسیاری از تاریخ نویسان خصوصا تاریخ نویسان غرب وهمچنین عده ای دیگر که قصد توهین به ساحت مقدس امامان (ع) را دارند این داستان راغیر واقعی دانسته وآن راچیزی جزدستمایه تخیل مسلمانان نمیدانند وعنوان میکنند که مسلمانان با بافتن این داستان قصد بالا بردن مقام بزرگان خود را دارند وبرای اثبات سخن خود خرده های بسیاری به این داستان واقعی میگیرند ومتاسفانه درمیان ما مسلمانان هم از این دسته افراد کم نیستند که البته از حق نگذریم نمیتوانیم به آنها خرده بگیریم زیرا متاسفانه کتابهای زیادی که به تفسیر زوایای زندگی ایشان پرداخته باشد وجود ندارد واکثرکتابهایی هم که وجود دارد بسیارسطحی به موضوع پرداخته اند وکتابهای مفید هم یا کمیابند ویا بسیار گران قیمت ویا اصلا ترجمه نشده اند!!. وچون زندگی نرجس خاتون (س) با اتفاقهای معجزه گونه همراه است طبیعتا شبهات بسیاری رابه وجود می آورددر کشور ما از لحاظ مذهبی چیزی که زیاد دیده میشود کتابهای دعا است که اگر بخواهی بعضی از آنها راباهم مقایسه کنی فقط جلدشان باهم تفاوت دارد کتابهایی که هرکس از هرجا رسیده (اکثرابدون صلاحیت ) باهزینه هنگفت بیت المال چاپ کرده است من واقعا متاسف میشوم که دربرخی از سایتها میبینم که با سئوالاتی که مطرح میشود وجود مقدس یگانه منجی عالم بشریت زیر سئوال میرود ودر بعضی موارد حتی به ایشان توهین میشود فقط به دلیل عدم آگاهی .
هر چند آگاهی من نیز بسیار اندک است ولی در اینجا سعی میشود در حد فکر وتوان به برخی سئوالات با استفاده ازکتابهای گوناگون ومقالات وغیره ...پاسخ داده شود امیدوارم مفید واقع شود


زادگاه واقعی نرجس خاتون کجاست ودین رسمی آنان چه بود ؟
اویکى ازشاهزادگان قصر امپراتورى قسطنطنیه پایتخت بیزانس ، استانبول کنونى است
مرحوم صدوق مطابق روایتی او را ملیکه دختر یشوع پسر قیصر روم می داند(1).
زادگاه‌ نــرجس‌، مادر امید و انتظار، قسطنطنیه‌ است‌. پیش‌ از آنکه‌ این‌ سرزمین‌ توسط قسطنطنین‌ اول‌ ملقب‌ به‌ کبیــر به‌ این‌ نام‌ خوانـده‌ شود ((بیــزانس‌)) نام‌ داشت‌. بیــزانس‌ پایتخت‌ امپــراطوری‌ روم‌ شرقی‌
بود که‌ در سال‌ ٣٣٠م‌ تا ٣٩۵م‌ در قسمت‌ شرقی‌ امپراطوری‌ روم‌ به‌ وجود آمد و تا حدود سال‌ ١۴۶١م‌ پایدار ماند.(2)
هنری‌ لوکاس‌ در تاریخ‌ تمدن‌ خود می‌نویسد:
((قسطنطنیه‌ را کونستانتینوس‌ (قسطنطنین‌ متوفی‌ ٣٣٧م‌) بنا گذاشت‌ و در سراسر میان‌ سده‌های‌ میانه‌ [از سال‌ ۵٠٠ تا ١۴٩٢ میلادی‌] برجسته‌ترین‌ شهر اروپایی‌ بود.))(3)
رومیان‌ قبل‌ از امپــراطوری‌ کنستانتین‌ بت ‌پــرست‌ بودند ولی‌ از زمان‌ او به‌ بعد مسیحی‌ شدنـد. کنستانتین‌ به‌ آیین‌ مسیحیت‌ آزادی‌ و امنیت‌ داد. از این‌رو کشور روم‌ مملـو از کلیسا گــردیـد و درون‌ اجتماعات‌ مسیحیان‌ که‌ رو به‌ گسترش‌ بود یک‌ فعالیت‌ شدید در باره‌ حکمت‌ الهی‌ و دانش‌ عقاید به‌ وجود آمد.(4)
مرحوم کلینی می نویسد: مادر قائم (عج) کنیزی سیاه از «نوبه» استان شمالی سودان بوده است.(5)وی ضمن حدیثی طولانی از حضرت محمد(ص) نقل می‌کند:
یأتی ابن خیرة الاِماء ابنُ النَّوبیة الطیبة الفم، المنتجبة الرَّحم...
می‌آید پسر بهترین کنیزان، فرزند کنیز نوبی نژاد خوش دهن و خوش رحم...(6) .
که البته این موضوع با تحقیقات فراوان محققین رد شده است خود مرحوم کلینی در مورد نام و نسب مادر حضرت مهدی هیچ نظری از خود ندارد و این امر را هم به طور مستقل، در ضمن احادیثی که در اثبات ائمة دوازده‌گانه از زبان امام رضا نقل می‌کند، که با همة اخباری که در مورد مادر امام زمان نقل شده کاملاً متفاوت است و خیلی مورد توجه محدثان و مورخان، حتی شاگردان کلینی، واقع نشده است.

نسب واقعی نرجس خاتون چه بود؟
1- شیخ کامل سلیمان در یوم الخلاص می نویسد:

ادامه نوشته

زندگی نامه نرجس خاتون (س) قسمت سوم

علت تعدد زیاد نامهای نرجس خاتون :
در مورد وجود نامهای متعدد کنیزان و بویژه نامهای زیبای این بانوی گرامی دو احتمال وجود دارد:
الف ) صاحبان کنیزان برای خوشامد آنها از نامهای گلها استفاده کرده و در زمانهای مختلف آنان را با نامهای گوناگون صدا می‌زدند و یا اینکه چون هر کنیزی پس از خریداری متعلق به صاحب جدید خود می‌شد هر مولایی نامی بر وی می‌گذاشت و تعدد نامها به این دلیل است . لازم به ذکر است که در مورد نرجس خاتون ، خرید و فروش تنها یک بار صورت گرفت و آن هم از سوی امام ( علیه‌السّلام ) بوده است . از این رو قسمت اول این بحث ، احتمال قوی‌تری است
ب ) ازجمله دلایلی که سبب ذکر نام های متعدد برای ایشان است، اهتمام و توجه امام هادی و امام عسکری(علیهما السّلام) به مسائل امنیتی و مخفی داشتن وجود ایشان و ولادت امام زمان(علیه السّلام) از وی بوده است. امام (علیه السّلام) که می دانست از طرف حکومت تحت تعقیب قرار خوهد گرفت و مدتی را در زندان خواهد بود،وجاسوسان بسیاری به خانه ایشان رفت وآمد خواهند داشت هر چند مدت برنامه ای مخصوص داشت و در یک طرح محتاطانه ذهن مقامات حکومتی و دولت مردان را مشوش و منحرف می ساخت تا آنان متوجه نشوند که بانوی گرامی که به زودی مادر مصلح و منجی کل عالم بشریت خواهد شد چه کسی و با چه نامی است. این طرح به گونه ای اجرا می گشت که طاغوتیان، ستمگران و مسئولان ظلم و جور حکومتی گمان می کردند آن نام ها به بانوان متعدد تعلق دارد و در حیرت مانده بودند که منجی موعود از کدامین بانو متولد خواهد شد، غافل از آن که این اسامی مختلف، همه از آن یک نفر میباشد.(113) لذا این بانو دارای نام‌های متعددی شد تا مقداری ذهن‌ها دچار اضطراب و تشویش شده و به اصطلاح رد گم شود.
وقتی اراده حق تعالی و مشیت قاهره خدای ذی الجلال به انجام امری تعلق بگیرد، همه ی اسباب آن را فراهم می آورد. بدان سان که حیرت همه ارباب درایت، و تعجب همه ی صاحبان بصیرت پدید می آید.(114)
ج-اجتماع آن روز بندگان وکنیزانی را به عنوان اسارت از بلاد دوردست به چنگ می آورد که هیچگونه اطلاعی از زبان آنها هم حتی نداشت و از طرفی مولی وصاحب برده هرگونه تصرفی رادروی اعمال میکرد لذابرخود لازم نمی دید که نام معینی برای او انتخاب کند ویا شخصیت مشخصی رامعرفی کند تا مثلا دراذهان مورخین چهره واقعی او مشخص باشد علاوه براین برده ای هر وقت اسیر میشد از فهم زبان عربی عاجزوناتوان بود بطوریکه غالبا نمی توانست نام خود رابه عربی بگوید مولا وصاحبش هم اهمیت نمی داد که برای برده وکنیز خود نام معینی انتخاب کند همین اندازه برای او بس بود که به زبان عربی به هرلغتی که به زبانش آمد اوراصدابزند ازاینرو درآن اجتماع رسم بود که برای بردگان خود نامهای مختلفی ابداع میکردند .
البته این موضوع در مورد شخصیت بالای خاندان امام حسن (ع) صدق نمی کند زیرا آنها همواره با احترام با غلامان وکنیزان خود برخورد میکردند و برای آنها شخصیت قائل بودند از طرفی میدانیم که نرجس خاتون (س) برزبان عربی تسلط کامل داشتند و به خوبی میتوانستند صحبت کنند
البته یادآوری این نکته ضروری است که
الف- اختلاف در یک مسئله و تعدد در آن دلیل بر خرافه و بی پایه و اساس بودن آن مطلب نمی‌باشد.تعدد نام و لقب برای یک فرد نمی‌تواند دلیل بر عدم وجود و خرافه بودن او باشد. به عنوان مثال پیامبر گرامی اسلام هر چند نام شریفشان محمد (صلّی الله علیه و آله) است چنانچه در قرآن می‌فرماید : و ما محمد إلا رسول (آل عمران، 144) ولی در جای دیگر از قرآن با لفظ «احمد» (صف، 6) از آن بزرگوار یاد شده است، چنانچه در روایات متعددی نیز از ایشان با لفظ «احمد» نام برده شده است. و یا در نزد اهل سنت یکی از نشانه‌های معروف ظهور «دجال» می‌باشد که در عین آنکه مورد قبول آنان بوده و در روایات و کتب صحاح از او سخن به میان آمده است ولی پیرامون او و چگونگی حرکت او اختلافهای فراوان وجود دارد. یکی از موارد اختلافی، اسم او است. در یک جا از او به ابن صائد یاد شده است (115) ودر جای دیگر ابن صیاد (116) و در جای دیگر جساسه (117)
ب) اختلاف و تعدد در یک موضوع اگر بر اساس علت و هدفی بوده و قابل توجیه باشد، امری پذیرفته شده است. و حتی در مواردی که پیامها و نکته‌هایی در ضمن خود داشته باشد امر مطلوبی است. چنانچه تعدد لقب‌های یک فرد نشانه صفات و ویژگی‌های متعدد او می‌باشد.

خلاصه آنکه تعدد نامها باعث نمی‌شود وجود یک فرد زیر سؤال برده شده و نفی شودوهرکدام از نام هاى آن بانوى بزرگوار، بعدى از شخصیت والاى او را بیان مى کند.
به هر حال هیچ مانعى ندارد که یک زن با شخصیت، داراى نام هاى متعددى باشد و هرکدام از آن ها در مورد او به تناسب به کار رود.
در مورد نرجس خاتون، چه بساکه این نام هاى متعدد، بر اساس مصالح سیاسى و اجتماعى بوده که براى ما ناشناخته مانده است. (118))
بد نیست بدانیم از این بانودرکتابها باالقاب زیبایی یاد میشود من جمله بانوی هجرت ، خاتون عشق ، بانوی شکیبایی ،عروس سامرا,،خاتون کنیزان ، پرستوی عاشق ،....

تحلیل در مورد اسارت نرجس خاتون :
عده ای به جریان اسارت نرجس خاتون به دیده تردید نگریسته و آن را غیر واقعی میدانند وعنوان میکنند که اولا در آن زمان جنگی میان مسلمانان ورومیان نبوده که شاهزاده ای بخواهد در آن به اسارت در بیایید عده ای هم با استناد به این مطالب همسر امام را یک دختر عرب از میان دختران یاران امام هادی میدانند ونام اورا مریم بن زید علویه میدانند مثلا

 

ادامه نوشته

زندگینامه شاهزاده رومی حضرت نرجس خاتون (س)قسمت چهارم

نرجس خاتون چگونه به اسارت درآمداصلا یک زن درمیان ارتش چه میخواهد ؟ آیا کسی اوراشناخت ؟
همانطور که قبلا ذکرکردیم نرجس خاتون دررویای صادقه دردیداری با امام حسن عسکری (ع) مطلع میشود که بزودی جنگ سختی میان مسلمانان ورومیان درمیگیرد که شخص قیصر هم درآن حضوردارد ورومیان دراین جنگ شکست میخورند....
جناب نرجس خاتون به صورت ناشناس درمیان زنهای پرستارکه برای پانسمان و معالجه مجروحین همراه سپاه حرکت می کردند . همراه لشکرپدرش به راه افتاده بود (البته بنابه گفته خودنرجس خاتون ایشان درلباس مبدل ازراهی که امام حسن عسکری به ایشان گفته بودند وارد ارتش میشود ). این لشکرکه برای جنگ باسپاه اسلام رهسپارجنوب شرقی اروپابودند بجنگ آوران اسلام روبروشده . شکست خوردند وهمه پرستاران به دست مسلمان اسیرشدند .مسلما درتمامی اعصار وکشورها درتمامی جنگها عده ای برای مداوای زخمی هاو همچنین امورآشپزی وغیره ... به کار گرفته میشدند که دراکثر مواقع زنهایی به طور داوطلب به استخدام درمی آمدند این موضوع آنقدر واضح است که نیازی به توضیح آن نمی بینم .ازطرفی چه کسی میتواند به دختری کهنه پوش درمیان هزاران نفرارتشی وغیره... درآن زمان شک کند که اوشاهزاده است واصلا برای چه اینگونه درمیان کنیزان وپرستاران است وچه میخواهد ....مطمئنا درآن زمان این موضوع به هیچ عقل سلیمی رخنه نکرده ...از طرفی نرجس خاتون باعقل ودرایتی که داشت مطمئنا خود رادرمعرض دید کسانی که احتمال میرفت او رابشناسند ورازش برملاشود قرارنداده است حتی به گفته خود ایشان به بشر،تنها کسی که تاآن لحظه راز اورا دانسته خود بشر است که آنهم توسط خود نرجس خاتون عنوان شده

چرا کسی سراغ نرجس خاتون را از طرف امپراتوری روم نگرفت وآیا گزارشی از مفقود شدن یک شاهزاده در تاریخ روم هست ؟چراکسی به اودر سامراء شک نکرد؟
اولا امام هادی (ع) برای فرزندش دختری راانتخاب کرد که دایه ای نداشته باشد که بعدابخواهد دردسرساز باشد
ما درتاریخ میخوانیم در بین سالهای(248الی 253) کودتای «باسیلیوس مقدونی» با تلاشی سرنوشت ساز و انقلابی در روم پیش آمد باسیلیوس مقدونی، قیصربارداس وتعدادی از شاهزاده گان را می کشد، سپس میخائیل سوم را به قتل می رساند و خود را امپراتور جدید اعلام می کند وتمامی بازماندگان را قتل عام میکند و به حکومت خاندان عموریه پایان می دهد. آن گونه که در تاریخ ثبت است، باسیلیوس، شخصی بی سواد و خشن و خون آشام بود.
لازم به ذکر است که هنگامی که کودتای نظامی درروم شروع شد ، باسیلیوس مقدونی تعداد بیشماری ازشاهزاده هارا به قتل رساند برای آنکه به تاج وتخت برسد ازاین رو درسالهای کودتا بسیاری ازشاهزادگان فرارکردند تاجانشان رانجات دهند . درآن شرایط بحرانی جنگ ها وکشته شدن وفراری شدن شاهزادگان وبالاخره کشته شدن بارداس و میخاییل سوم ، چه کسی به دنبال شاهزاده ملیکا میگردد در آن زمان اگر شاهزاده ای ناپدید میشد میپنداشتند که به طور پنهانی فرار کرده وجان خود را نجات داده است ...اصلا چه کسی اطلاع داشته که اوبه کجارفته تابخواهد سراغی از اوبگیرد در آن اوضاع طبیعتا هرکس بدنبال منافع وحفظ جان خود بوده است
از طرفی نرجس خاتون که درکاخ امپراطوری تربیت یافته بود . تحت رعایت پدرپدربزرگش چندین زبان یادگرفته بود . که یکی ازآنهاعربی بود وچون زبان عربی دراثرفتوحات اسلامی دراروپا ارزش والائی داشت . نرجس خاتون آنراممارست کرده ، خوب یادگرفته بودوبه خوبی می توانست به زبان عربی تکلم کند .از این لحاظ هم کسی به اودرسامراء شک نمیکرد وچون ازدواج وزندگی وی بسیارپنهانی بودونامی عربی داشت اندک افرادی اورامیشناختند وحتی بعضی به دلیل فصاحت زبان عربی اوگمان میکردند وی دختری عرب است ویکی از کنیزان امام حسن عسکری (ع) میباشد وچون وی در ابتدا درخانه حکیمه خاتون پرورش یافت عده ای هم گمان میکردند وی کنیز حکیمه خاتون است که اورا به امام حسن عسکری (ع) از روی ارادت وعلاقه بخشیده است ....
بالاتراز همه این صحبتها خدا خواست ملیکا یا نرجس، مادر مصلح جهان شود... خداوند از وى مردى را که نرجس بدو رغبت و میلى نداشت، راند و شوهرى دیگر در زمان دیگر تقدیر وى کرد. خدا مى‏خواست در حوادث کودتاى نظامى که قربانیان آن، خاندان حاکمه عموریه بودند، وى از کشتن نجات یابد و در سفرى هیجان آور به بغداد، و سپس به سامرا برسد .مسلمااگر نرجس خاتون به اسارت درنمی آمد حتمابه دست عاملین بارداس خونخوارهمانند دیگرشاهزادگان وپدربزرگش کشته میشد خداوند وی رانجات داد چون پاک بود ولیاقت همجواری با امامان راداشت

سن نرجس خاتون وامام حسن عسکری درهنگام ازدواج :
برخی روایات اشاره دارد نرجس خاتون در سال248 وارد سامراءشده وبعضی ازروایاتی که به این موضوع اشاره دارد، می گوید، امام هادی کمی پس از پایان جنگ محلی بغداد (سال 251- 252) دست به این اقدام زد. که احتمالا، اقدام حضرت، میان سال های 253- 254 هجری است; یعنی، هنگامی که بغداد فعالیت عادی اش را پس از جنگ خانمان برانداز داخلی، از سرگرفت
برخی‌ از کتب‌ تاریخی‌ شیعه‌ سن‌ نرجس‌ را هنگام‌ ازدواج‌ سیزده‌ سال‌ ذکر کرده‌اند ولی‌ این‌ مطلب‌ با مستندات‌ تاریخی‌ غـرب‌ سازگاری‌ ندارد زیـرا مورخین‌ تاریخ‌ روم‌ در مورد وقایع‌ سال‌ ٧٠٠ میلادی‌ به‌ بعد می‌نویسند:
((کلیسا ازدواج‌ دخترانی‌ را که‌ کمتر از پانزده‌ سال‌ داشتند ممنوع‌ کرد.))(156)
اماخودنرجس خاتون سن ازدواجش با برادرزاده امپراتور را13 سال ذکرمیکند
پس باتوجه به این سخنان دواحتمال وجود دارد

ادامه نوشته

فيلمبرداري زندگي نرجس خاتون(س) در تركيه

مصطفی رکابی فیلمنامه نویس دینی گفت: سریال و فیلم سینمایی «پرنسس»که نگارش فیلمنامه آن به پایان رسیده، با موضوع زندگی نرجس خاتون(س) مادر امام زمان(عج)ساخته خواهد شد.
به گزارش ندای انقلاب به نقل از شبستان، مصطفی رکابی فیلمنامه نویس دینی گفت: سریال و فیلم سینمایی «پرنسس»که نگارش فیلمنامه آن به پایان رسیده، با موضوع زندگی نرجس خاتون(س) مادر امام زمان(عج)ساخته خواهد شد.

وی افزود: فیلمنامه این پروژه که مراکز مرتبط با مهدویت آن را تایید کرده اند،به شرط ساخت در اختیار صدیقه فیروزی و رضا برنده قرار گرفته تا این دو به عنوان تهیه کنندگان آن،مقدمات ساخت این پروژه را فراهم کنند.

این فیلمنامه‌نویس که نگارش آثاری با موضوع زندگی امام رضا(ع)و حضرت معصومه(س)را در کارنامه دارد،در مورد مکان تولید پروژه «پرنسس»گفت:قرار است این پروژه در ترکیه جلوی دوربین برود و این موضوع،استقبال تولید کنندگان این کشور را به همراه داشته است و و خواسته اند فیلم سینمایی نیز از این سریال تهیه شود.

رکابی افزود: سریال «پرنسس»در چهل قسمت پنجاه دقیقه ای نوشته شده که از قبل از تولد تا وفات حضرت نرجس خاتون(س) در سامرا را به تصویر می کشد.

وی در مورد اهمیت ساخت فیلمی از زندگی مادر امام زمان(عج)گفت:می دانید که نرجس خاتون(س)مسیحی بود و شخصیت ایشان پلی بین اسلام و مسیحیت به وجود می آورد.ضمن اینکه ماجرای زندگی مادر امام زمان(عج)تنها جنبه دراماتیک زندگی این امام است.

این نویسنده تصریح کرد: ما با ارائه تصویر از نرجس خاتون(س)می خواهیم برای دختران و زنان جامعه الگویی جامع از اخلاق و رفتار را معرفی کنیم و لازمه این کار،نمایش با جزئیات زندگی ایشان است تا علاوه بر معرفی این الگو، به شکل غیر شخصیت امام زمان(عج)را در قالب مادرشان به نمایش بگذاریم،دلایل انتخاب حضرت نرجس(س)برای این منزلت شناخته شود و مفهوم انتظار در جمیع ادیان نیز بررسی شود