15.gif


معمولاً ما برای روز تولد به دوستان مان هدیه می دهیم. تمام سعی خود را هم می کنیم تا این هدیه، ارزشمند و در خور او باشد. هر چقدر این دوست یا فامیل برایمان عزیزتر باشد در انتخاب هدیه، ارزش مادی و معنوی، کادو کردن، جمله زیبایی که قرار است روی آن بنویسیم و دیگر موارد تمام دقت خود را به کار می گیریم. همه چیز را از قبل مهیا می کنیم و برای روز تولد برنامه ریزی می کنیم. اما …

راستی  برای  صاحب  الزمانت  چی  هدیه  گرفتی ؟  اگر  قرار  باشه   یک  دلنوشته  ی  برای  روز  تولد به صاحب  الزمان(عج)  تقدیم  کنی   چی  براش  می  نویسی  اگر  تمایل  داشتی  یک  دلنوشته  ای  واسه  امام  زمانت  (عج)بنویسی  توی  این   وب دلنوشته هات رو  کامنت  بزار

 

14.gif


  
در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی
 من ظهور لحظه هارا می شمارم تا بیایی
خاک لایق  نیستم تا  به   رویش   پا گذاری
 در مسیرت جان فشانم گل افتابگردون بکارم تا بیایی .

yasgroup ir milade emam zaman 22 تصاویر متحرک ولادت امام زمان (عج) و نیمه شعبان   سری دوم

ادامه نوشته

زند گی مثل یک فرمول ریاضی است

 

اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ

 اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله

 اللهمَّ العنهم جمیعاً

  ایا اصلا به معنی این تیکه از زیارت عاشورادقت کردید یانه

بذارمن براتون بگم معنی شو

 خدايا لعنت کن نخستين ستمگرى را که بزور گرفت حق محمد و آل محمد را و آخرين کسى که او را در اين زور و ستم پيروى کرد

خدايا لعنت کن بر گروهى که پيكار کردند با حسين عليه السلام و همراهى کردند و پيمان بستند و از هم پيروى کردند براى کشتن آن حضرت خدايا لعنت کن همه آنها را

حالا ان کسی  که ادعامیکنه تحصیل  کردست وشیعه است پس  باید  بدونه  کسی که یکی رو به سمت گناهی  سوق میده وزمینه گناه را برای  یکی  فراهم میکنه  مثلا یکی  یک  وبلاگ می سازه  که کلی فیلمها وکلیپهای مستهجن  میذاره  واینجور چیزهارو  تبلیغ  میکنه  به عددهرکسی که واردوبلاگش میشه  واین چیزهارو میبینه  وبه گناه ومعصیت می  افته آن گناه  هم برای  آن منظور میشه  

اگر آن فصل : تابع درریاضیات یادتون باشه

اگرتابع را به شکل یک چرخ گوشت درنظربگیرید ورودی ها یاهمان  xها تکه های گوشتی هستندکه از یک دریچه واردماشین (چرخ گوشت ) میشودوضابطه ی  تعیین شده ای   برای تابع چرخ گوشت همان انجام اعمال  چرخ کردن  می باشدسپس  گوشت چرخ کرده  که همان خروجی ها یا   yاست  ازدریچه ی دیگرچرخ گوشت بیرون می آید  همین طورکه می  بینید  مولفه ی  x با y برابراست یعنی

گوشت چرخ کرده =گوشت چرخ نکرده

img/daneshnameh_up/c/c5/23.gifimg/daneshnameh_up/b/b5/function-pic2.jpg 

 در  تعریف  تابع  می  گفتیم  اگر   دوزوج  دارای  مولفه ی  اول   مساوی  باشند انگاه مولفه  های دوم   انها   هم  باهم  مساوی   خواهد  بود{(x,y)(z,w)}واما کلمه ی  تابعی  که  در  زیارت  عاشورا  امده تعبیر  از  همین  تابع در  ریاضیات  هست

مفهومی  که  از  این    قسمت  از  زیارت  عاشورا  می  شه  استدلال  کرد  اینکه  اگر شخص  x مثلا  سنگی   رو  به   طرفی  حضرت  محمد(ص)پرتاب  کند گناهش  مساوی  با  شخص  y  که   به  ان  شخص x سنگ  می  ده  تا  به  طرف  حضرت  محمد (ص)  سنگ  پرتاب کنه
واصلا  ما  توی  مسائل  دینی  و  اعتقادی  داریم 

اگر شخصی یکی رو به گناه کردن تشویق کنه  مثلا رقاصی که متاسفانه  توی مجالس عروسی میرقصه و این برنامه شباش  دادنم که  به کسی  که  توی  مجالس ها  میرقصه  عادی شده  درصورتی که مردم نمی دونند  کسی که  یک شخصی   رو  به فعل حرام تشویق  می  کنه  وبهش  پول میده   توی  گناه آن هم شریک میشه  چون تشویق کردن کسی که داره گفته های حضرت محمد(ص) روزیرپامیذاره  توی  گناه آن هم سهیم میشه

یا مثلا  اگر  شخص x بدونه  که   یک  زن  yزناکاره   با  این  حال آن  زن زناکاری  که آمده  ارایشگاهش وان  رو  آرایشش  کنه نه  تنها  ان  پولی  که  از  این  زن  زناکار  می  گیره  حرام  بلکه در  عمل  زنا شریک  می  شه چون  با  آن   زن  زناکار داره گفته های  حضرت محمد(ص)زیرپامیذاره وکسی که توی  این راه  بهش کمک کنه ووسیله  گناهش رو فراهم کنه تازرق  وبرقه بیشتری داشته باشه  توی  عمل   زنای  آن شخص  سهم داره  وبه  همین  منظور در    پرونده  ی  اعمالش   یک  عمل  زنا  ثبت  می  شه  X=y

البته این درصورتی که طرف بدونه این زن بدکارست اگر ندونه هیچ گناهی برای آرایشگر ثبت نمی شه   وحتی  توی  دنیای  مجازی اگر  توی  وبلاگش تصاویر وفیلم  و...که باعث بشه کسی  بادیدنش  به گناه ومعصیت بیوفته   توی  آن  به گناه افتادن آن شخص سهیمه   چون وسیله  گناهش رو برای آن شخص فراهم کرده (سنگ)پس توی  گناهش شریک میشه ویابالعکس اگر  شما توی  وبلاگت متنی و... بذاری   که   یک  انگیزه خدای  وقرآنی تو دل یکی  ایجاد بشه  و  وسیله  ای  بشی که  آن  شخص  به سمت  خدابیادهرکاری  که  این شخص X درراه خدا انجام بده ثوابش  برای  شخص y منظور میشه  واگر کسی  رو  توی  خط  قرآن بیاره  به  تعداد  آیاتی  که  ان  شخص x می خونه ثوابش برای ان شخصی  y که وسیله ی  شد  که شخص x به سمت وسوی  قران بیاد
منظور می شه به همین سادگی  بهشت وجهنم  رویکی می تونه  برای  خودش  بخره


زند گی مثل یک فرمول ریاضی است پس بیاییم
خوبیها را با هم جمع کنیم
بدیها را از هم کم کنیم
شادیها را در هم ضرب کنیم
تمام محبتها و صفات نیک را به توان بینهایت برسانیم
مشکلات را زیر رادیکال برده و از آن جذر بگیریمزندگی درست مثل ریاضی می مونه و تو مثل "تابع" هستی. از صفر شروع می کنی، با خیلیا "ترکیب" می شی و کم کم بزرگتر. با رشدت، امتحاناتم شروع می شن. خدا امتحانت می کنه و توی "بی نهایت" سختی٬ "حدت" رو می گیره. چه خوبه که طاقت بیاری و با امید به خودش٬ "پوچ" نشی. و بعد... باز هم امتحان. این بار مشتقت رو می گیره و شرایط جدی تر و سخت تر می شه. سختی می کشی و سخت و آبدیده می شی و نشون می دی که شایستگی والا شدن رو داری! اونوقته که ازت "انتگرال" می گیره و همه چیز به حالت عادی بر می گرده. حتی بهتر! چون همونطور که "تابع" بعد از "انتگرال" گیری٬ "عدد ثابتش" رو از دست می ده، تو هم قسمت ثابت وجودت رو، بعد از "انتگرال" گیری خدا، از دست می دی. تو، غرورت رو٬ تکبرت رو، "خودت" رو٬ از دست می دی. تو، از تو خالی می شی و ناب... و این جاست که خدا، به خودش افتخار می کنه، به خاطر خلق تو. زندگی نمی خواهد که ما بهترین باشیم. زندگی می خواهد که بیشترین تلاش را انجام دهیم

حاج اسماعیل دولابی فرمودند :


مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمایند:

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کارمی‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند…یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنیدیکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و دادو فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کندیکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کردگریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تندو تند مرتب می‌کرد همه‌جا رامی‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد.می‌دانست که آقاش همین ‌جاست توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم آن بچه‌ شرور همه جا را هیمی‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شودوقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمدما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمدپس  توهم زرنگ باش.  نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببینو کار خوب کن خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید

13.gif

وظیفه منتظر امام زمان‏ علیه السلام این است كه مانند یك منتظر واقعى زندگى كند. وقتى انسان حقیقتا منتظر كسى باشد، تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد، حتما خانه را تمیز و مرتب و وسایل پذیرایى را آماده مى‏نماید و با لباس مرتب و چهره‏اى شاداب در انتظار مى‏ماند. چنین كسى مى‏تواند ادعا كند كه منتظر میهمان است. اما كسى كه نه خانه را مرتب كرده و نه وسایل پذیرایى را آماده نموده و نه لباس مرتب و تمیزى پوشیده و نه اصلاً به فكر میهمان است؛ اگر ادعا كند كه در انتظار میهمان بوده، همه او را ریشخند خواهند كرد و بر گزافه‏گویى او خواهند خندید!

بنابراین اولین شرط انتظار، ایجاد معرفت در مورد امام زمان(عج) است و طبیعى است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به آن حضرت بیشتر باشد، ارزش او را بیشتر درك كرده و به عظمت او بیش از پیش پى خواهد برد و بیشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد

                         لاف عشق و گله از یار زهى لاف دروغ       

   عشق بازان چنین مستحق هجرانند


فراماسونی درمشهد

 

نشانه های بسیار تابلو و ملموس در پایتخت فرهنگی ایران یعنی مشهد مقدس 

ادامه نوشته

تولد دجال آخر الزمان در اسرائیل !!!

 

تولد  دجال آخر الزمان در اسرائیل !!!( +تصاویر)
برخی منابع صهیونیستی با انتشار تصاویری از این کودک عجیب الخلقه از وی بعنوان اصلی ترین علامت آخر الزمان یاد میکنند.

 

به گزارش البرز، برخی منابع اسرائیلی طی روزهای گذشته دست به انتشار خبری باعنوان تولد "دجال آخرالزمان " از بدنیا آمدن کودکی عجیب الخلقه در سرزمینهای اشغالی فلسیطنیان خبر میدهند که تنها یک چشم دارد و چشم سمت چپش روی پیشانی اش قرار گرفته و فاقد گودی زیرچشم و بینی است ،دراین اخبار تلاش شده این کودک دجال فتنه گر آخرالزمان معرفی شود .

درحالیکه چندی پیش به نقل از یکی از دانشمندان دینی کشور خبر باقی ماندن "فقط 5 نشانه ظهور" منتشر شد خبر تولد نوزادی عجیب الخلقه اسرائیل را فراگرفته است .به گزارش البرز برخی منابع صهیونیستی با انتشار تصاویری از این کودک عجیب الخلقه از وی بعنوان اصلی ترین علامت آخر الزمان یاد میکنند.

 منتشر کنندگان خبر مذکور با معرفی نوزاد مذکور بعنوان یک نوزاد یهودی وی را با دجال که در کتب دینی ادیان بزرگ اسلام ،مسیحیت و یهود ازوی بعنوان فتنه گر آخرالزمان یاد شده ،مقایسه میکنند.این منابع  با طرح این سوال که آیا این نوزاد که اکنون با مرگ دست و پنجه نرم میکند همان دجال فتنه گر است؟ ادامه میدهند: دجال پس از رشد و تکامل جسمی مدعی خدایی شده و فتنه گری در جهان را آغاز خواهد کرد .

انتشار خبرمذکور بصورت گسترده ازسرزمینهای اشغالی آغاز و تاکنون بسیاری از کشورهای جهان را دربرگرفته است این درحالیست که درپیگیریهای به عمل آمده به سرنخ هایی برای استفاده ابزاری از این نوزاد ناقص الخلقه دست یافته ایم. این پیگیریها حاکیست نوزاد مذکور چندی پیش در چین و ازیک پدر و مادر اهل این کشور بطور ناقص متولد شد.

تولد این کودک منجر به بروز ترس درمیان این خانواده چینی میگرددتااینکه با پیشنهاد قابل توجهی ازسوی یک صهیونیست مواجه میشوند.این یهودی با پیشنهاد کلانی اقدام به خرید نوزاد مذکور و انتقال وی به اسرائیل مینماید.

کودکی که هم اکنون در برزخ مرگ و زندگی دست وپنجه نرم میکند به ابزاری برای تحقق آرمانهای صهیونیست مبدل شده است.

باتوجه به اعلام تولد دجال درمیان قوم یهود در احادیث شیعی و انتشارگسترده خبر مذکور این امکان برای  رژیم صهیونیستی فراهم میشود تا ضمن تثبیت عقاید دینی یهود صهیونیست بر یهودی بودن اراضی فلسطینیان تاکید نمایند.

 

تولد دجال آخر الزمان در اسرائیل !!!( +تصاویر)، کودک عجیب الخلقه  
تولد دجال آخر الزمان در اسرائیل !!!( +تصاویر)


دجال در عقاید شیعه :
 

براساس برخی روایات شیعی پیش از ظهور آخرین منجی عالم علائمی طبیعی و غیر طبیعی درجهان رخ خواهد داد که به دو بخش اصلی و فرعی تقسیم بندی شده است .براساس این روایت علائم فرعی داری تعدد است وهمگی آنها پیش از ظهور باید اتفاق بیفتد ولی تنها بروز یکی از علائم اصلی یا حتمی برای اعلام نزدیکی ظهور منجی کفایت میکند. علائم حتمی برای ظهور :

ادامه نوشته

نقشه ی  ظهور

 

 

امام جعفر صادق(ع) فرمودند :
نخستین کسی که با قائم(ع) بیعت می کند جبرئیل است که به صورت پرنده سفیدی نازل می شود و بیعت می کند سپس یک پای بر بیت الحرام و پای دیگر بر بیت المقدس می گذارد آن گاه با صدای تیزی که خلایق می شنوند فریاد خواهد زد :اتی امر الله فلا تستعجلوه (امر الهی آمد پس آن را زود مشمارید)
 
 
امام محمد باقر(ع) فرمودند :
هرگاه از جانب مشرق آتشی شبیه به هردی (زرد) مشاهده کردید که سه یا هفت روز روشن باشد منتظر فرج آل محمد(ع) باشید که خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.
 
 
رسول خدا(ع) فرمودند :
او را پرچمی است که چون هنگام خروجش فرا رسد آن پرچم خود به خود برافراشته گردد و خداوند آن را به نطق آورد و آن حضرت را ندا کند که :ای ولی خدا خروج کن که دیگر برای تو حلال نیست که از دشمنان خدا ساکت بنشینی پس خروج می کند و دشمنان خدا را می کشد.
 
 
امام جعفر صادق(ع) فرمودند :
نخستین کسی که در زمان دولت امام زمان(عج) به دنیا برمی گردد حسین بن علی(ع) و اصحاب آن بزرگوار و یزید بن معاویه و یاران او هستند و آنها را چشم در چشم و رخ در رخ خواهند کشت.
 
 
امام جعفر صادق(ع) فرمودند :
اولین برنامه ای که قائم(ع) آغاز می نماید این است که دست بنی شیبه را می برد و بالای کعبه می آویزد و جارچی ان حضرت ندا می کند:این ها دزدان اموال خدا هستند.
 
 
امام محمد باقر(ع) فرمودند :
امیر ارتش سفیانی در بیداء فرود می آید پس منادی از آسمان ندا می کند :ای بیداء آنها را نابود کن.آن گاه زمین آن ها را فرو می برد و از آن ها جز سه نفر کسی جان سالم به در نمی برد که از قبیله کلب هستند خداوند صورت هایشان را به پشت باز می گرداند.
 
 
امام جعفر صادق(ع) فرمودند :
قائم(ع) خروج نمی کند تا اینکه از درون آسمان به نام او و نام پدرش شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان ندا شود که فلان بن فلان قائم آل محمد(ع) است سخنش را بشنوید و از او اطاعت کنید.آن گاه هیچ جانداری باقی نماند مگر اینکه آن صدا را بشنود پس خواب را بیدار می کند که به حیاط خانه اش می آید و دوشیزه را از پشت پرده اش بیرون می کشد و قائم(ع) از آنچه می شنود قیام می کند این صیحه و فریاد جبرئیل است.

اتفافات بعد از ظهور



1- پس از ظهور حضرت (عج) ، حکومت عدل برقرار می گردد و سال ها ادامه پیدا می کند .

2- پس از پایان یافتن مدت حکومت ایشان ، بنابر روایات ایشان نیز به مقام رفیع شهادت نائل می شوند . البته  به  دست  یک  پیرزنی  به  شهادت  می  رسد

3- در روایت داریم که پس از رجعت ائمه (ع) ، این امام حسین (ع) هستند که پس از امام زمان (عج) به حکومت ادامه می دهند ،

و در وقت شهادت امام زمان (عج) ، سر ایشان بر زانوی امام حسین (ع) می باشد .

4- پس از پایان یافتن حکومت امام حسین (ع) ، که آن هم سال ها به طول می انجامد ، نوبت به حکومت مولای متقیان

امام علی (ع) می رسد ، که اول مظلوم عالم بوده و در همین دنیا به حق راستین خود نائل می شوند . ( البته این انتقال حکومت اخیر

نوشته نشده که به چه صورتی شکل می گیرد و چه چیزی سبب آن می شود ) . و این حکومت نیز سال ها ادامه پیدا می کند .

5- پس از فرارسیدن موعد قیامت ، در صور دمیده می شود و همگان  به فرمان خدا می میرند و سپس دوباره

در صور دمیده می شود ، و همه زنده می شوند و قیامت برپا می گردد .

 

ادامه نوشته

سبب غیبت  امام  زمان  خودمان  هستیم

 

 

سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم! [در محضر بهجت:1/91]
به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود. [در محضر بهجت:1/102]

 

ازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز،یاخواندن دعای  عهد سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد. [در محضر بهجت:1/187]
در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد! [در محضر بهجت:1/247]

هر کدام در فکر حوایج شخصی خود هستیم، و به فکر آن حضرت [امام زمان (علیه السلام)] – که نفعش به همه برمی گردد و از اهمّ ضروریّات است - نیستیم! [در محضر بهجت:2/27]
از گناه ما و به خاطر اعمال ما است که آن حضرت [حضرت حجّت (علیه السلام)]، هزار سال در بیابان ها در به در و خائف است! [در محضر بهجت:2/44]
هر کس که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسط? فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد. [در محضر بهجت:2/119]
خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (روز دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می شود. همین قدر می دانیم که آن طوری که باید باشیم، نیستیم! [در محضر بهجت:2/120]با این که ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی، امر اختیاری ما است – به خلاف ظهور و فرج عمومی - با این حال چرا به این اهمّیت نمی دهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم؟![در محضر بهجت:2/134]
کار آفتاب، اِضائه [نورافشانی] است هر چند پشت ابر باشد. حضرت صاحب (عج) هم همین طور است، هر چند در پس پرد? غیبت باشد!... چشم ما نمی بیند، ولی عده ای بوده و هستند که می بینند و یا اگر نمی بینند، ارتباطی با آن حضرت دارند. [در محضر بهجت:2/134]
آیا می شود رئیس و مولای ما حضرت ولیّ عصر (عج) محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟![در محضر بهجت:2/181]
ای کاش می نشستیم و دربار? این که حضرت غائب (علیه السلام) چه وقت ظهور می کند، با هم گفتگو می کردیم، تا لااقلّ از منتظرین فرج باشیم! [در محضر بهجت:2/188]
اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟![در محضر بهجت:2/256]
با این که به ما نه وحی می شود نه الهام، به آن واسطه ای که به او وحی و الهام می شود توجه نمی کنیم؛ در حالی که در تمام گرفتاری ها – اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی - می توان به آن واسط? فیض [حضرت حجّت (علیه السلام)] رجوع کرد. [در محضر بهجت:2/271]
حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید! [در محضر بهجت:2/299]
راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلق? زبان... بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه. [در محضر بهجت:2/347]

پس اول  از  همه توبه کن ازاشتباهات  گذشته وبا  تمام  خلوص  واشتیاق دعاکن

  

 

چقدر خنده داره
که یک ساعت خلوت با امام  زمان  دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می‌گذره!
چقدر خنده داره
که صد هزارتومان صدقه برای  سلامتی  امام  زمان  مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می‌ریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره
که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می‌گذره!
چقدر خنده داره
که وقتی می‌خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می‌کنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که می‌خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره
که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی می‌کشه لذت می‌بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی‌گنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی‌تر از حدش می‌شه شکایت می‌کنیم و آزرده خاطر می‌شیم!
چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن ویا  خوندن  زندگی  نامه ی  امام  زمان  سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره
که سعی می‌کنیم ردیف جلو صندلی‌های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
چقدر خنده داره
که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی‌کنیم اما بقیه برنامه‌ها رو سعی می‌کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره
که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می‌کنیم اما سخنان قران رو به سختی باور می‌کنیم!
چقدر خنده داره
که همه مردم می‌خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت برن!
چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می‌کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می‌گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می‌شنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می‌کنیم!



این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.

آیا این خنده دار نیست که وقتی می‌خواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلی‌ها را از لیست خود پاک می‌کنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.

این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره
توامربه معروف  ونهی  ازمنکرت   روبکن
می شه  گفت یکی  از  بزرگترین  دلایلی  که امام  زمان  ظهور نکرده
بخاطرفساد  درجامعه ست  که ریشه ی  این  فساد  در  جامعه
بی  تفاوتی ما  نسبت  به  گناه های  دیگرانه
وامربه  معروف ونهی ازمنکر  نکردن های  ماست
 

چكار كنيم تا امام زمان ( عج ) از ما راضي باشد ؟

سلام  خدمت  خواهر وبرادرهای عزیزم  ، اگر مي‌خواهيد رضايت آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و به دنبال آن رضايت خداوند را به دست بياوريد ، در يك جمله بهترين عمل اين است كه :

آن‌چه را خداوند واجب كرده است ، انجام دهيد و آن‌چه را حرام كرده است ، ترك نماييد .


ادامه نوشته

وضایف شیعیان درعصرغیبت

 

yasgroup ir milade emam zaman 8 تصاویر متحرک ولادت امام زمان (عج) و نیمه شعبان   سری دوم

۱-تهذيب و خودسازي:
وظيفه شيعه منظر صاحب الزمان خود سازي براي اساس معيارهاي اصلي است، گوهر وقتي پاك شد قابل فيض مي‌شود و انسان وقتي مهذب گرديد شايسته خدمت به حضرت امام زمان مي‌گردد. خودسازي و تهذيب نفس خود به خود انجام نمي‌گيرد اين وظيفه در دوران كودكي و از دامان مادر بايد شروع شود و نظامهاي تعليم وتربيت و جامعه بايد ميداني را فراهم سازند كه در بستر آن افراد به سجاياي اخلاقي و معيارهاي اسلامي آشنا شوند و متخلق به صفات نيكو گردند.

هر كس مي‌خواهد از ياران حضرت قائم باشد بايد انتظار بكشد و در عين انتظار به تقوا و خوش خلقي رفتار نمايد. با بي مبالاتي و عدم پرهيز از گناه و خود فراموشي عدم تزكيه نفس و باور نداشتن نمي‌توان خود را ياور هميشه حضرت دانست، شيعه امام زمان (عج) مبادي آداب است، از گناه پرهيز مي‌كند هويت خود را مي‌شناسد، خود را سرباز امام زمان مي‌داند از جان ايثار مي‌كند از وسوسه‌هاي شيطاني دوري مي‌گزيند. در راه ارزشهاي ولايت از مال و توانائيهاي خود مايه مي‌گذارد و اسير فريبندگيهاي دنيا نمي‌شود

 

۲-تقوا و خودسازي و ساختن ديگران:
در زمره شيعيان حضرت مهدي (عج)بودن با شعار تحقق پذير نيست و بايد انتظار كشيد و در عرصه عمل و تلاش پرهيزكار و متقي بود. اين تلاش با پذيرفتن مسئووليت و بر اساس تقوا و ورع بايد باشد نه به خاطر هواي نفس و مال و ثروت و مقام و جاه. حضرت امام صادق (ع) فرمودند : « من سره ان يكون من اصحاب القائم فلينتظرو ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر » (مجلسي ج 52 / ص 140)


شيعه امام زمان (عج) علاوه بر خود سازي به آگاه سازي ديگران مي‌پردازد، ديگران را به تقوا دعوت مي‌كند اهل امر به معروف و نهي از منكر است. مي‌كوشد تا جامعه رااصلاح كند و ديگران را به صلاح و تقوا و تزكيه دعوت كند. رفتار او از نظر شوق و تقوا و تزكيه براي ديگران الگوست. غافلان را هدايت مي‌كند، بيچارگان را دستگير است، گناهكاران را ارشاد مي‌كند و خود را مسئول مي‌داند.

nime shaban yasgroup 27 تصاویر متحرک ولادت امام زمان (عج) و نیمه شعبان – سری سوم

ادامه نوشته

چگونه در زندگي خودمان در خدمت امام زمان(عج) باشيم؟

 

امام زمان

خوب است بدانیم كه امام زمان(عج) شدیداً به شیعیان خود عشق مى‏ورزد؛ بلكه علاقه آن حضرت به شیعیان و دوستانشان خیلى بیشتر از علاقه‏اى است كه ما نسبت به آن حضرت داریم. ایشان همواره براى شیعیان خود دعا مى‏كنند. از آن حضرت نقل شده است: «اِنّا غَیْرُ مُهَمِلینَ لِمُراعاتِكُمْ وَلاناسینَ لِذِكْرِكُمْ» ؛ بحارالانوار: ج 53، ص 174. ما هرگز در رعایت احوال شما كوتاهى نمى‏كنیم و شما را از یاد نمى‏بریم».

آنچه بر ما بایسته است، جلب رضایت آن بزرگوار است. پیوستگى با او، یعنى، مطیع او بودن. آنچه در روایات زیاد سفارش شده، انتظار فرج است. ما باید ارتباط معنوى خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داریم. از این‏رو بسیار به جا است كه خصوصیات منتظر واقعى حضرت مهدى(عج) را بدانیم و سپس آن را در خود عملى كنیم.

رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «اَفْضَلُ العِبادَةِ اِنْتِظارُ الفَرَجِ»؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 334، چاپ جدید. برترین عبادات، انتظار ظهور و فرج است.


ادامه نوشته

چرا از دیدن امام زمان عج محرومیم؟


 
قال الامام المهدی علیه السلام:

«لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا.»:

امام زمان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند:


اگر شیعیان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد و اتّفاق مى داشتند و عهد و پیمان را محترم مى شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى شدند.

..............



كمی با دقت تر این حدیث را بخوانیم. وظیفه ی ما چیست؟

برای هم دعا كنیم
ادامه نوشته

زندگینامه  شاهزاده رومی حضرت نرجس خاتون همسر امام حسن عسکری (ع) قسمت اول

 

داستان خاتون عشق در هاله ای از ابهام :
اسلام آوردن ملیکا ، مهاجرت او از روم به بغداد به عنوان اسیر جنگی، و ازدواج وی با امام حسن عسکری(علیه السّلام) از وقایع معجزه گونه ای می باشد که البته ابهامات روایی و تاریخی فراوانی آن را احاطه کرده است.
این زیباترین داستان جهان در دو روایت معتبر بیان گشته است. روایت اول از طریق محمد بن بحر بن سهل الشیبانی از بشر بن سلیمان النخاس است که شیخ طوسی در الغیبه و علامه مجلسی در بحارالانوار آن را نقل کرده اند. روایت دیگر از طریق محمد بن یحیی الشیبانی از بشر بن سلیمان النخاس است که در کمال¬الدین شیخ صدوق ، بحارالانوار علامه مجلسی و نیز بنابر نقل کتاب مهدی موعود، در کتاب کافی ذکر شده است.
به قطع نمی توان داستان نرجس خاتون را به مدارک قطعی تاریخی و روایات معتبر متعدد، دور از هر گونه ابهام و تردید، مستند ساخت. شاید علت این امر مخفی داشتن وی و فرزند مبارکش از منظر قدرتمندان دنیا طلب بوده است که نه تنها وجود این بانو، بلکه حتی نام مبارکش نیز برای آنان رعب و وحشت ایجاد می کرد. نبابر اخبار متواتر معتبر و قطعی، وجود او به معنای نابودی کفر،نفاق و ظلم و انتقام از تمامی ستمگران و ملحدان و نیز برقراری عدالت و اجرای کامل و تمام دین حق محمدی(صلی الله علیه و آله) می باشد، طبیعی است که تمامی باطل در صدد از بین بردن این بانوی بزرگ و فرزند برومند وی برآیند و به اقتضای حکمت و مصلحت، او نیز همانند مادر موسی بن عمران باید از چشم بداندیشان و فرعون صفتان، مجهول و به دور نگاه داشته شود، و از نشر و شیوع اخبار مربوط به ایشان جلوگیری به عمل آید.
دراین جا با توجه به روایت بشر بن سلیمان النخاس از طریق محمد بن بحر بن سهل الشیبانی به نقل از علامه مجلسی در کتاب شریف بحارالانوار (جلد 51) و روایت دیگر از طریق محمد بن یحیی الشیبانی از بشر بن سلیمان النخاس به نقل از شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه(جلد2، باب 40) به بیان سرگذشت ملیکا می پردازیم تا شناختی هر چند مجمل و به قدر بضاعت خویش از یکی از بزرگترین شخصیت های پرورش یافته در مکتب قرآن و عترت به دست آوریم.. در حقیقت، نرجس خاتون در قلمرو ولایت ولی الله چنان تربیت شده که برای همه آدمیان اسوه ی اخلاقی باشد و در نزد شیعیان یک قدیسه دینی؛ آن چنان که با پیمودن راه دشوار و پرپیچ و خم کمال الهی همواره می توان به او رجوع کرد و از نور وجود او و زندگی سراسر الگو و اسوه ی او بهره های فراوان گرفت.(1)

ماابتدااین داستان راروایت میکنیم وبعد آن رااز زوایای گوناگون مورد تحلیل قرار میدهیم

بشر بن سلیمان گزارشگر این داستان شگفت انگیز :
گزارشگر این گزارش شگفت‌انگیز «بشر بن سلیمان نخّاس» از اصل و ریشه انصار مدینه(از نواده های ابو ایوب انصاری) و ساکن سامرا است. وی، همسایه امام هادی علیه السلام است و نزد ایشان، نیز مسائل فقهی تجارت بردگان را آموخته است وی از شیعیان خالص امام هادی و امام عسکری(ع) و مورد وثوق و اعتماد آن دو امام همام می‌باشد، که امام هادی(ع) او را برای چنین مأموریت حساسی برگزیده است.
علامه ممقانی در رجال خود او را ستوده، و بر وثاقتش تأکید نموده است.(2)..
شیخ طوسی و شیخ صدوق بر این روایت اعتماد نموده و در کتاب‌های خود آن را نقل کرده‌اند.(3)
محدثان و مورخان بعدی نیز به استناد روایت شیخ طوسی و شیخ صدوق، این روایت را در کتاب‌های خود آورده‌اند.(4)

خریداری نرجس خاتون (س):
شیخ طبرسی از بشر بن سلیمان نقل می کندکه شبى در سامرا در خانه ام ، که در نزدیکى منزل امام هادى (علیه السلام ) قرار داشت ، نشسته بودم ، پاسى از شب گذشته بود که در خانه ام کوبیده شد. شتابان به سوى در خانه رفتم و در را گشودم کافور غلام امام هادی (علیه السلام)نزد من آمد و گفت حضرت امام هادی (علیه السلام) تو را احضار فرموده اند. لباس پوشیده به خدمت آن حضرت شتافتم ، چون وارد خانه شدم دیدم که با فرزند بزرگوارش امام حسن عسکرى (علیه السلام ) مشغول گفتگو است ، و خواهرش حکیمه پشت پرده قرار داشت .
همین که نشستم امام هادی (ع)به من فرمودند: ((اى بشر تو از اعقاب انصارهستى ، محبت و دوستى ما همواره در دلهاى شما پایدار بود، و هر نسلى از شما محبت و مودت ما را از نسل پیشین به ارث برده است . و اینک من مى خواهم رازى را با تو در میان بگذارم و ترا دنبال کارى بفرستم ، و از این طریق با فضیلت ویژه اى ترا گرامى بدارم ، که در این فضیلت گوى سبقت را از همه شیعیان ببرى )).
، من خوشحال شدم و از آقا تشکر کردم.سپس امام(ع)نامه ای به زبان رومی نوشتند و مهر خویش را بر آن زد ، سر به مهر به همراه کیسه ای زرد با 220 اشرفی (سکه طلا) به من داد فرمود ای بشر این زر و نوشته را بگیر و به بغداد برو و ودر فلان روز صبح زود در جایی نزدیک «معبر الصراة » (سر پل بغداد )در مسیر فرات حاضر باش که کشتیی خواهد رسید و در آن کنیزکانی هستند که برای فروش آورده اند(5)
مشتریان زیادی از اشراف بنی اسرائیل به طرف آنها هجوم میبرند. عده کمی هم از جوانان عرب برای خرید کنیز آمده اند تو در آن روز از دور مواظب برده فروشى به نام ((عمر و بن یزید)) باش ، تا هنگامى که کنیزى را با این خصوصیات است به معرض فروش بگذارد.
امام هادی علیه السلام نشانی های نرجس خاتون را برای بشیر بن سلیمان بیان میکندو فرمودند آن کنیز دو لباس حریر خوشرنگ و درشت بافت بر تن پوشیده و خود را پوشانده خواهى دید آن کنیز اجازه نمى دهد که هیچ خریدارى نقاب از چهره اش بازگیرد، یا جامه از تنش کنار زند، و یا اندامش را لمس ‍کند.
و در معرض فروش و مشتریان قرار نمیگیرد. در آن هنگام برده فروش در صدد آزار او بر مى آید و او سخنى به زبان رومى فریاد بر مى آورد. معناى سخنان او اینست که از حال خود شکوه مى کند و از کشف حجابش بر حذر مى دارد.
واظهار ناراحتی بر هتک حرمتش مینماید. در این هنگام یکى از خریداران خواهد گفت : ((من این کنیز رابه سیصد دینار مى خرم ، زیرا عفت و پاکدامنى او موجب رغبت شدید من شده است )).
و آن کنیز به زبان عربى به او خواهد گفت : ((اگر در جامعه حضرت سلیمان و بر فراز تخت شاهى ظاهر شوى ، من رغبتى به تو نخواهم داشت ، و لذا مالت را بیهوده خرج نکن )).
فروشنده میگوید : پس من چه کنم؟ آخر باید به هرنحوی که هست تو را بفروشم.کنیز میگوید: ((اینهمه شتاب براى چیست ؟ باید خریدارى باشد که دل من به سوى او کشش پیدا کند و صداقت و امانت او اعتماد کنم بگذار خریدار من پیدا میشود)).
تو در این موقع نزد فروشنده برو و بگو من نامه ای برای او از طرف یکی از بزرگان به خط رومی آورده ام. و در آن کرم و وفا و خرد و سخاى خود را منعکس نموده است ، این نامه را به او بده تا آن را مطالعه کند و اخلاق و رفتار نویسنده اش را در لابلاى سطور آن جستجو نماید، اگر به نویسنده آن تمایل پیدا کرده و تو نیز مایل بودى ، من از طرف نویسنده نامه وکالت دارم که او را از تو خریداری کنم )).
بشیر بن سلیمان می‌گوید:«تمام آنچه را که مولایم امام هادی علیه السلام دستور داده بود ‚ مو به مو انجام دادم. وقتی نامه امام علیه السلام را به دست آن کنیز دادم، به شدت گریست و به عمر بن یزید گفت:«مرا به صاحب این نامه بفروش!»
و سوگند یاد کرد اگر او را به صاحب آن نامه نفروشد خود را خواهد کشت.
با عمر بن یزید بر سر قیمت کنیز وارد مذاکره شدم تا سر انجام بر همان مبلغی که امام هادی علیه السلام به من داده بود، توافق حاصل شد.
پول ها را تحویل فروشنده دادم و آنگاه آن بانو را در حالى که شاداب و خندان بود از او تحویل گرفتم و به خانه اى که در بغداد اجاره کرده بودم بردم .

معرفت نرجس به مقام امامان:
بشیر بن سلیمان بیان کرده:« پس از آن که نرجس را خریدم، او را به محل اقامت خود در بغداد بردم. در آن جا دیدم آن بانو از شدت خوشحالى آرام نداشت ، نامه امام هادى (علیه السلام ) را بیرون آورد، آن را مى بوسید و بر صورت خود مى نهاد و دست بر آن مى کشید.
با شگفتی به او گفتم:« ای بانو، تو که مولای مرا ندیده‌ای و او را نمی‌شناسی نامه‌ای را می‌بوسی که صاحبش را نمی شناسی؟»
آن بانو پاسخ داد::« اى عاجز و ناتوان از شناخت مقام اولاد پیامبران ، من مولایت را می‌شناسم!به او گفتم :«چگونه ممکن است که شما در روم باشید، و مولای من در سامرا و آن وقت ایشان را دیده باشید و بشناسید؟»
بانو گفت : اگر مایلی خوب گوش کن و به گفتارم دل بسپار تا سرگذشت خود را برایت شرح دهم و به حقیقت راه یابى گفتم: بله، بسیار مشتاقم بفرمایید استفاده میکنم.
آن‌گاه ماجرای بر هم خوردن مراسم ازدواجش را با عموزادگانش بازگو کرد. (6)

برهم خوردن مراسم ازدواج نرجس خاتون(س) با برادرزاده های قیصر:
او پاسخ داد: من ملیکه(به زبان رومی ملیکا )، دختر یشوعا، فرزند قیصر، پادشاه روم، هستم و مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن صفا، وصی حضرت عیسی (ع) است.
یک سال پیش هنگامی که سیزده ساله بودم، جدم قیصر خواست مرا به عقد فرزند برادر خود درآورد دستور داد تمام قسّیسین و رهبانان را جمع کردند ،سیصد نفر از میان آنها انتخاب کرد و هفتصد نفر هم از امرای لشکر و صاحب منصبان کشور و چهار هزار نفر از معتمدین و اشراف و اعیان لشکریان حاضر ساخت و تختی از خزانه بیرون آورد که آراسته به انواع جواهرات بود، ودر میان قصر مجلل خویش بر روی پایه هایی که تکیه کرده بودند استوار ساختند و بتها و صلیبها را بر بلندی قرار دادند و برادر زاده قیصر را روی آن تخت نشاندند.
اما چون کشیشها انجیلها را به دست گرفتند که بخوانند، قصر به لرزه افتاد بتها و صلیبها سرنگون شدند و تخت واژگون گردید و داماد از تخت به زیر افتاد و بیهوش شد.
کشیشها با دیدن این منظره به وحشت افتادند رنگ از روی کشیشان پریده ،لرزه بر اندامشان افتاد.
یکی از کشیشان بزرگ بعرض قیصر رسانیده ای فرمانروا! ما را از این کار نحس که نشانه زوال مسیحیت است معاف فرما!
جدم نیز این امر را به فال بد گرفت جدم قیصر دستور داد که بار دیگر چلیپاها بر جای گذارند قندیلها نصب کنند و... تخت را بار دیگر بروی چهل پله ی خود جای دهند،و پیش خدمتان که صف در صف ایستاده بودن چنان کردند...
این بار برادر آن داماد نگون بخت را بر تخت نشاندند. که مرا به او عقد بندند تا شاید سعادت این برادر رفع نحوست آن را بنماید باز چون انجیلها را گشودند و شروع به خواندن کردند، بار دیگرقصر به لرزه افتاد تخت واژگون گردید و بتها و صلیبها و داماد سرنگون شدند. هول و هراسی بر پا گردیده که همه ی مردم متفرق شدند. این دو حادثه وحشتناک، عجیب و رازآلود، مجلس را درهم ریخت، این شد که همه به این نتیجه رسیدند که من دختری شوم هستم. مرا به یکدیگر نشان می‌دادند و به من ترحم می‌کردند و من از دیدن این موارد ناراحت می‌شدم. جدم قیصر تنها و غمناک در منزل خلوتی بنشست و سر به جیب تفکر و تاثر فرو برد ،من هم محزون و غمگین
با ذهنی آکنده از سؤال های بی پاسخ، قلبی رنج دیده و دلی مملو از درد و غصه، روز را سپری کردم؛ نگاه ها و ملامت های اطرافیان، تفسیرهای گوناگون و نحوست این واقعه برای امپراتوری روم را تحمل میکردم و این سؤال بی پاسخ را مکرر از خود می پرسید: چه رازی در این واقعه نهفته است؟و در گوشه ای پنهان شدم تا شب را به خواب رفتم (7)

خواستگاری و مراسم عقد در رؤیا :
مراسم ازدواج حضرت نرجس با دو برادر زاده جدّش نا کام و ناموفق ماند نرجس خاتون ادامه آن ماجرا را برای بشر بن سلیمان در بغداد این گونه باز گو میکند:
همان شب خواب دیدم که قصر جدّم را آراسته اند. در همان محلی که جدّم آن تخت با شکوه را برای ازدواج من با برادر زاده هایش قرار داده بود، منبری از نور نصب کرده اند که در بلندی با آسمان رقابت می کرد.
حضرت مسیح علیه السلام، شمعون جانشین حضرت عیسی علیه السلام - و تعدای از حواریون در آن جا گرد آمده اند. در این هنگام

ادامه نوشته

زندگینامه شاهزاده رومی حضرت نرجس خاتون همسر امام حسن عسکری (ع) قسمت دوم

تحلیل زندگینامه بانوی عشق وهجرت نرجس خاتون (ع) :
درقسمت قبلی سرگذشت نرجس خاتون وچگونگی ازدواج ایشان با امام حسن عسکری (ع) بیان شد ودرادامه سعی داریم به تحلیل زندگی ایشان بپردازیم
باخواندن سرگذشت معجزه گونه نرجس خاتون (س) سئوالات بسیاری به ذهن خطور میکند
بسیاری از تاریخ نویسان خصوصا تاریخ نویسان غرب وهمچنین عده ای دیگر که قصد توهین به ساحت مقدس امامان (ع) را دارند این داستان راغیر واقعی دانسته وآن راچیزی جزدستمایه تخیل مسلمانان نمیدانند وعنوان میکنند که مسلمانان با بافتن این داستان قصد بالا بردن مقام بزرگان خود را دارند وبرای اثبات سخن خود خرده های بسیاری به این داستان واقعی میگیرند ومتاسفانه درمیان ما مسلمانان هم از این دسته افراد کم نیستند که البته از حق نگذریم نمیتوانیم به آنها خرده بگیریم زیرا متاسفانه کتابهای زیادی که به تفسیر زوایای زندگی ایشان پرداخته باشد وجود ندارد واکثرکتابهایی هم که وجود دارد بسیارسطحی به موضوع پرداخته اند وکتابهای مفید هم یا کمیابند ویا بسیار گران قیمت ویا اصلا ترجمه نشده اند!!. وچون زندگی نرجس خاتون (س) با اتفاقهای معجزه گونه همراه است طبیعتا شبهات بسیاری رابه وجود می آورددر کشور ما از لحاظ مذهبی چیزی که زیاد دیده میشود کتابهای دعا است که اگر بخواهی بعضی از آنها راباهم مقایسه کنی فقط جلدشان باهم تفاوت دارد کتابهایی که هرکس از هرجا رسیده (اکثرابدون صلاحیت ) باهزینه هنگفت بیت المال چاپ کرده است من واقعا متاسف میشوم که دربرخی از سایتها میبینم که با سئوالاتی که مطرح میشود وجود مقدس یگانه منجی عالم بشریت زیر سئوال میرود ودر بعضی موارد حتی به ایشان توهین میشود فقط به دلیل عدم آگاهی .
هر چند آگاهی من نیز بسیار اندک است ولی در اینجا سعی میشود در حد فکر وتوان به برخی سئوالات با استفاده ازکتابهای گوناگون ومقالات وغیره ...پاسخ داده شود امیدوارم مفید واقع شود


زادگاه واقعی نرجس خاتون کجاست ودین رسمی آنان چه بود ؟
اویکى ازشاهزادگان قصر امپراتورى قسطنطنیه پایتخت بیزانس ، استانبول کنونى است
مرحوم صدوق مطابق روایتی او را ملیکه دختر یشوع پسر قیصر روم می داند(1).
زادگاه‌ نــرجس‌، مادر امید و انتظار، قسطنطنیه‌ است‌. پیش‌ از آنکه‌ این‌ سرزمین‌ توسط قسطنطنین‌ اول‌ ملقب‌ به‌ کبیــر به‌ این‌ نام‌ خوانـده‌ شود ((بیــزانس‌)) نام‌ داشت‌. بیــزانس‌ پایتخت‌ امپــراطوری‌ روم‌ شرقی‌
بود که‌ در سال‌ ٣٣٠م‌ تا ٣٩۵م‌ در قسمت‌ شرقی‌ امپراطوری‌ روم‌ به‌ وجود آمد و تا حدود سال‌ ١۴۶١م‌ پایدار ماند.(2)
هنری‌ لوکاس‌ در تاریخ‌ تمدن‌ خود می‌نویسد:
((قسطنطنیه‌ را کونستانتینوس‌ (قسطنطنین‌ متوفی‌ ٣٣٧م‌) بنا گذاشت‌ و در سراسر میان‌ سده‌های‌ میانه‌ [از سال‌ ۵٠٠ تا ١۴٩٢ میلادی‌] برجسته‌ترین‌ شهر اروپایی‌ بود.))(3)
رومیان‌ قبل‌ از امپــراطوری‌ کنستانتین‌ بت ‌پــرست‌ بودند ولی‌ از زمان‌ او به‌ بعد مسیحی‌ شدنـد. کنستانتین‌ به‌ آیین‌ مسیحیت‌ آزادی‌ و امنیت‌ داد. از این‌رو کشور روم‌ مملـو از کلیسا گــردیـد و درون‌ اجتماعات‌ مسیحیان‌ که‌ رو به‌ گسترش‌ بود یک‌ فعالیت‌ شدید در باره‌ حکمت‌ الهی‌ و دانش‌ عقاید به‌ وجود آمد.(4)
مرحوم کلینی می نویسد: مادر قائم (عج) کنیزی سیاه از «نوبه» استان شمالی سودان بوده است.(5)وی ضمن حدیثی طولانی از حضرت محمد(ص) نقل می‌کند:
یأتی ابن خیرة الاِماء ابنُ النَّوبیة الطیبة الفم، المنتجبة الرَّحم...
می‌آید پسر بهترین کنیزان، فرزند کنیز نوبی نژاد خوش دهن و خوش رحم...(6) .
که البته این موضوع با تحقیقات فراوان محققین رد شده است خود مرحوم کلینی در مورد نام و نسب مادر حضرت مهدی هیچ نظری از خود ندارد و این امر را هم به طور مستقل، در ضمن احادیثی که در اثبات ائمة دوازده‌گانه از زبان امام رضا نقل می‌کند، که با همة اخباری که در مورد مادر امام زمان نقل شده کاملاً متفاوت است و خیلی مورد توجه محدثان و مورخان، حتی شاگردان کلینی، واقع نشده است.

نسب واقعی نرجس خاتون چه بود؟
1- شیخ کامل سلیمان در یوم الخلاص می نویسد:

ادامه نوشته

زندگی نامه نرجس خاتون (س) قسمت سوم

علت تعدد زیاد نامهای نرجس خاتون :
در مورد وجود نامهای متعدد کنیزان و بویژه نامهای زیبای این بانوی گرامی دو احتمال وجود دارد:
الف ) صاحبان کنیزان برای خوشامد آنها از نامهای گلها استفاده کرده و در زمانهای مختلف آنان را با نامهای گوناگون صدا می‌زدند و یا اینکه چون هر کنیزی پس از خریداری متعلق به صاحب جدید خود می‌شد هر مولایی نامی بر وی می‌گذاشت و تعدد نامها به این دلیل است . لازم به ذکر است که در مورد نرجس خاتون ، خرید و فروش تنها یک بار صورت گرفت و آن هم از سوی امام ( علیه‌السّلام ) بوده است . از این رو قسمت اول این بحث ، احتمال قوی‌تری است
ب ) ازجمله دلایلی که سبب ذکر نام های متعدد برای ایشان است، اهتمام و توجه امام هادی و امام عسکری(علیهما السّلام) به مسائل امنیتی و مخفی داشتن وجود ایشان و ولادت امام زمان(علیه السّلام) از وی بوده است. امام (علیه السّلام) که می دانست از طرف حکومت تحت تعقیب قرار خوهد گرفت و مدتی را در زندان خواهد بود،وجاسوسان بسیاری به خانه ایشان رفت وآمد خواهند داشت هر چند مدت برنامه ای مخصوص داشت و در یک طرح محتاطانه ذهن مقامات حکومتی و دولت مردان را مشوش و منحرف می ساخت تا آنان متوجه نشوند که بانوی گرامی که به زودی مادر مصلح و منجی کل عالم بشریت خواهد شد چه کسی و با چه نامی است. این طرح به گونه ای اجرا می گشت که طاغوتیان، ستمگران و مسئولان ظلم و جور حکومتی گمان می کردند آن نام ها به بانوان متعدد تعلق دارد و در حیرت مانده بودند که منجی موعود از کدامین بانو متولد خواهد شد، غافل از آن که این اسامی مختلف، همه از آن یک نفر میباشد.(113) لذا این بانو دارای نام‌های متعددی شد تا مقداری ذهن‌ها دچار اضطراب و تشویش شده و به اصطلاح رد گم شود.
وقتی اراده حق تعالی و مشیت قاهره خدای ذی الجلال به انجام امری تعلق بگیرد، همه ی اسباب آن را فراهم می آورد. بدان سان که حیرت همه ارباب درایت، و تعجب همه ی صاحبان بصیرت پدید می آید.(114)
ج-اجتماع آن روز بندگان وکنیزانی را به عنوان اسارت از بلاد دوردست به چنگ می آورد که هیچگونه اطلاعی از زبان آنها هم حتی نداشت و از طرفی مولی وصاحب برده هرگونه تصرفی رادروی اعمال میکرد لذابرخود لازم نمی دید که نام معینی برای او انتخاب کند ویا شخصیت مشخصی رامعرفی کند تا مثلا دراذهان مورخین چهره واقعی او مشخص باشد علاوه براین برده ای هر وقت اسیر میشد از فهم زبان عربی عاجزوناتوان بود بطوریکه غالبا نمی توانست نام خود رابه عربی بگوید مولا وصاحبش هم اهمیت نمی داد که برای برده وکنیز خود نام معینی انتخاب کند همین اندازه برای او بس بود که به زبان عربی به هرلغتی که به زبانش آمد اوراصدابزند ازاینرو درآن اجتماع رسم بود که برای بردگان خود نامهای مختلفی ابداع میکردند .
البته این موضوع در مورد شخصیت بالای خاندان امام حسن (ع) صدق نمی کند زیرا آنها همواره با احترام با غلامان وکنیزان خود برخورد میکردند و برای آنها شخصیت قائل بودند از طرفی میدانیم که نرجس خاتون (س) برزبان عربی تسلط کامل داشتند و به خوبی میتوانستند صحبت کنند
البته یادآوری این نکته ضروری است که
الف- اختلاف در یک مسئله و تعدد در آن دلیل بر خرافه و بی پایه و اساس بودن آن مطلب نمی‌باشد.تعدد نام و لقب برای یک فرد نمی‌تواند دلیل بر عدم وجود و خرافه بودن او باشد. به عنوان مثال پیامبر گرامی اسلام هر چند نام شریفشان محمد (صلّی الله علیه و آله) است چنانچه در قرآن می‌فرماید : و ما محمد إلا رسول (آل عمران، 144) ولی در جای دیگر از قرآن با لفظ «احمد» (صف، 6) از آن بزرگوار یاد شده است، چنانچه در روایات متعددی نیز از ایشان با لفظ «احمد» نام برده شده است. و یا در نزد اهل سنت یکی از نشانه‌های معروف ظهور «دجال» می‌باشد که در عین آنکه مورد قبول آنان بوده و در روایات و کتب صحاح از او سخن به میان آمده است ولی پیرامون او و چگونگی حرکت او اختلافهای فراوان وجود دارد. یکی از موارد اختلافی، اسم او است. در یک جا از او به ابن صائد یاد شده است (115) ودر جای دیگر ابن صیاد (116) و در جای دیگر جساسه (117)
ب) اختلاف و تعدد در یک موضوع اگر بر اساس علت و هدفی بوده و قابل توجیه باشد، امری پذیرفته شده است. و حتی در مواردی که پیامها و نکته‌هایی در ضمن خود داشته باشد امر مطلوبی است. چنانچه تعدد لقب‌های یک فرد نشانه صفات و ویژگی‌های متعدد او می‌باشد.

خلاصه آنکه تعدد نامها باعث نمی‌شود وجود یک فرد زیر سؤال برده شده و نفی شودوهرکدام از نام هاى آن بانوى بزرگوار، بعدى از شخصیت والاى او را بیان مى کند.
به هر حال هیچ مانعى ندارد که یک زن با شخصیت، داراى نام هاى متعددى باشد و هرکدام از آن ها در مورد او به تناسب به کار رود.
در مورد نرجس خاتون، چه بساکه این نام هاى متعدد، بر اساس مصالح سیاسى و اجتماعى بوده که براى ما ناشناخته مانده است. (118))
بد نیست بدانیم از این بانودرکتابها باالقاب زیبایی یاد میشود من جمله بانوی هجرت ، خاتون عشق ، بانوی شکیبایی ،عروس سامرا,،خاتون کنیزان ، پرستوی عاشق ،....

تحلیل در مورد اسارت نرجس خاتون :
عده ای به جریان اسارت نرجس خاتون به دیده تردید نگریسته و آن را غیر واقعی میدانند وعنوان میکنند که اولا در آن زمان جنگی میان مسلمانان ورومیان نبوده که شاهزاده ای بخواهد در آن به اسارت در بیایید عده ای هم با استناد به این مطالب همسر امام را یک دختر عرب از میان دختران یاران امام هادی میدانند ونام اورا مریم بن زید علویه میدانند مثلا

 

ادامه نوشته

زندگینامه شاهزاده رومی حضرت نرجس خاتون (س)قسمت چهارم

نرجس خاتون چگونه به اسارت درآمداصلا یک زن درمیان ارتش چه میخواهد ؟ آیا کسی اوراشناخت ؟
همانطور که قبلا ذکرکردیم نرجس خاتون دررویای صادقه دردیداری با امام حسن عسکری (ع) مطلع میشود که بزودی جنگ سختی میان مسلمانان ورومیان درمیگیرد که شخص قیصر هم درآن حضوردارد ورومیان دراین جنگ شکست میخورند....
جناب نرجس خاتون به صورت ناشناس درمیان زنهای پرستارکه برای پانسمان و معالجه مجروحین همراه سپاه حرکت می کردند . همراه لشکرپدرش به راه افتاده بود (البته بنابه گفته خودنرجس خاتون ایشان درلباس مبدل ازراهی که امام حسن عسکری به ایشان گفته بودند وارد ارتش میشود ). این لشکرکه برای جنگ باسپاه اسلام رهسپارجنوب شرقی اروپابودند بجنگ آوران اسلام روبروشده . شکست خوردند وهمه پرستاران به دست مسلمان اسیرشدند .مسلما درتمامی اعصار وکشورها درتمامی جنگها عده ای برای مداوای زخمی هاو همچنین امورآشپزی وغیره ... به کار گرفته میشدند که دراکثر مواقع زنهایی به طور داوطلب به استخدام درمی آمدند این موضوع آنقدر واضح است که نیازی به توضیح آن نمی بینم .ازطرفی چه کسی میتواند به دختری کهنه پوش درمیان هزاران نفرارتشی وغیره... درآن زمان شک کند که اوشاهزاده است واصلا برای چه اینگونه درمیان کنیزان وپرستاران است وچه میخواهد ....مطمئنا درآن زمان این موضوع به هیچ عقل سلیمی رخنه نکرده ...از طرفی نرجس خاتون باعقل ودرایتی که داشت مطمئنا خود رادرمعرض دید کسانی که احتمال میرفت او رابشناسند ورازش برملاشود قرارنداده است حتی به گفته خود ایشان به بشر،تنها کسی که تاآن لحظه راز اورا دانسته خود بشر است که آنهم توسط خود نرجس خاتون عنوان شده

چرا کسی سراغ نرجس خاتون را از طرف امپراتوری روم نگرفت وآیا گزارشی از مفقود شدن یک شاهزاده در تاریخ روم هست ؟چراکسی به اودر سامراء شک نکرد؟
اولا امام هادی (ع) برای فرزندش دختری راانتخاب کرد که دایه ای نداشته باشد که بعدابخواهد دردسرساز باشد
ما درتاریخ میخوانیم در بین سالهای(248الی 253) کودتای «باسیلیوس مقدونی» با تلاشی سرنوشت ساز و انقلابی در روم پیش آمد باسیلیوس مقدونی، قیصربارداس وتعدادی از شاهزاده گان را می کشد، سپس میخائیل سوم را به قتل می رساند و خود را امپراتور جدید اعلام می کند وتمامی بازماندگان را قتل عام میکند و به حکومت خاندان عموریه پایان می دهد. آن گونه که در تاریخ ثبت است، باسیلیوس، شخصی بی سواد و خشن و خون آشام بود.
لازم به ذکر است که هنگامی که کودتای نظامی درروم شروع شد ، باسیلیوس مقدونی تعداد بیشماری ازشاهزاده هارا به قتل رساند برای آنکه به تاج وتخت برسد ازاین رو درسالهای کودتا بسیاری ازشاهزادگان فرارکردند تاجانشان رانجات دهند . درآن شرایط بحرانی جنگ ها وکشته شدن وفراری شدن شاهزادگان وبالاخره کشته شدن بارداس و میخاییل سوم ، چه کسی به دنبال شاهزاده ملیکا میگردد در آن زمان اگر شاهزاده ای ناپدید میشد میپنداشتند که به طور پنهانی فرار کرده وجان خود را نجات داده است ...اصلا چه کسی اطلاع داشته که اوبه کجارفته تابخواهد سراغی از اوبگیرد در آن اوضاع طبیعتا هرکس بدنبال منافع وحفظ جان خود بوده است
از طرفی نرجس خاتون که درکاخ امپراطوری تربیت یافته بود . تحت رعایت پدرپدربزرگش چندین زبان یادگرفته بود . که یکی ازآنهاعربی بود وچون زبان عربی دراثرفتوحات اسلامی دراروپا ارزش والائی داشت . نرجس خاتون آنراممارست کرده ، خوب یادگرفته بودوبه خوبی می توانست به زبان عربی تکلم کند .از این لحاظ هم کسی به اودرسامراء شک نمیکرد وچون ازدواج وزندگی وی بسیارپنهانی بودونامی عربی داشت اندک افرادی اورامیشناختند وحتی بعضی به دلیل فصاحت زبان عربی اوگمان میکردند وی دختری عرب است ویکی از کنیزان امام حسن عسکری (ع) میباشد وچون وی در ابتدا درخانه حکیمه خاتون پرورش یافت عده ای هم گمان میکردند وی کنیز حکیمه خاتون است که اورا به امام حسن عسکری (ع) از روی ارادت وعلاقه بخشیده است ....
بالاتراز همه این صحبتها خدا خواست ملیکا یا نرجس، مادر مصلح جهان شود... خداوند از وى مردى را که نرجس بدو رغبت و میلى نداشت، راند و شوهرى دیگر در زمان دیگر تقدیر وى کرد. خدا مى‏خواست در حوادث کودتاى نظامى که قربانیان آن، خاندان حاکمه عموریه بودند، وى از کشتن نجات یابد و در سفرى هیجان آور به بغداد، و سپس به سامرا برسد .مسلمااگر نرجس خاتون به اسارت درنمی آمد حتمابه دست عاملین بارداس خونخوارهمانند دیگرشاهزادگان وپدربزرگش کشته میشد خداوند وی رانجات داد چون پاک بود ولیاقت همجواری با امامان راداشت

سن نرجس خاتون وامام حسن عسکری درهنگام ازدواج :
برخی روایات اشاره دارد نرجس خاتون در سال248 وارد سامراءشده وبعضی ازروایاتی که به این موضوع اشاره دارد، می گوید، امام هادی کمی پس از پایان جنگ محلی بغداد (سال 251- 252) دست به این اقدام زد. که احتمالا، اقدام حضرت، میان سال های 253- 254 هجری است; یعنی، هنگامی که بغداد فعالیت عادی اش را پس از جنگ خانمان برانداز داخلی، از سرگرفت
برخی‌ از کتب‌ تاریخی‌ شیعه‌ سن‌ نرجس‌ را هنگام‌ ازدواج‌ سیزده‌ سال‌ ذکر کرده‌اند ولی‌ این‌ مطلب‌ با مستندات‌ تاریخی‌ غـرب‌ سازگاری‌ ندارد زیـرا مورخین‌ تاریخ‌ روم‌ در مورد وقایع‌ سال‌ ٧٠٠ میلادی‌ به‌ بعد می‌نویسند:
((کلیسا ازدواج‌ دخترانی‌ را که‌ کمتر از پانزده‌ سال‌ داشتند ممنوع‌ کرد.))(156)
اماخودنرجس خاتون سن ازدواجش با برادرزاده امپراتور را13 سال ذکرمیکند
پس باتوجه به این سخنان دواحتمال وجود دارد

ادامه نوشته

فيلمبرداري زندگي نرجس خاتون(س) در تركيه

مصطفی رکابی فیلمنامه نویس دینی گفت: سریال و فیلم سینمایی «پرنسس»که نگارش فیلمنامه آن به پایان رسیده، با موضوع زندگی نرجس خاتون(س) مادر امام زمان(عج)ساخته خواهد شد.
به گزارش ندای انقلاب به نقل از شبستان، مصطفی رکابی فیلمنامه نویس دینی گفت: سریال و فیلم سینمایی «پرنسس»که نگارش فیلمنامه آن به پایان رسیده، با موضوع زندگی نرجس خاتون(س) مادر امام زمان(عج)ساخته خواهد شد.

وی افزود: فیلمنامه این پروژه که مراکز مرتبط با مهدویت آن را تایید کرده اند،به شرط ساخت در اختیار صدیقه فیروزی و رضا برنده قرار گرفته تا این دو به عنوان تهیه کنندگان آن،مقدمات ساخت این پروژه را فراهم کنند.

این فیلمنامه‌نویس که نگارش آثاری با موضوع زندگی امام رضا(ع)و حضرت معصومه(س)را در کارنامه دارد،در مورد مکان تولید پروژه «پرنسس»گفت:قرار است این پروژه در ترکیه جلوی دوربین برود و این موضوع،استقبال تولید کنندگان این کشور را به همراه داشته است و و خواسته اند فیلم سینمایی نیز از این سریال تهیه شود.

رکابی افزود: سریال «پرنسس»در چهل قسمت پنجاه دقیقه ای نوشته شده که از قبل از تولد تا وفات حضرت نرجس خاتون(س) در سامرا را به تصویر می کشد.

وی در مورد اهمیت ساخت فیلمی از زندگی مادر امام زمان(عج)گفت:می دانید که نرجس خاتون(س)مسیحی بود و شخصیت ایشان پلی بین اسلام و مسیحیت به وجود می آورد.ضمن اینکه ماجرای زندگی مادر امام زمان(عج)تنها جنبه دراماتیک زندگی این امام است.

این نویسنده تصریح کرد: ما با ارائه تصویر از نرجس خاتون(س)می خواهیم برای دختران و زنان جامعه الگویی جامع از اخلاق و رفتار را معرفی کنیم و لازمه این کار،نمایش با جزئیات زندگی ایشان است تا علاوه بر معرفی این الگو، به شکل غیر شخصیت امام زمان(عج)را در قالب مادرشان به نمایش بگذاریم،دلایل انتخاب حضرت نرجس(س)برای این منزلت شناخته شود و مفهوم انتظار در جمیع ادیان نیز بررسی شود

بررسی یکی از علائم ظهور : ستاره طارق

آیا ستاره طارق یکی از پنج صیحه یا ندای ذکر شده در آخر الزمان است؟

آیا طارق پیش از این نیز ظاهر شده؟

آیا می توان تاریخ ظهور طارق را با توجه به پیشرفتهای علمی و فضایی پیشگویی نمود؟

در احادیث و روایات عصر ظهور ،دیده شدن ستاره ای دنباله دار در آسمان ، مکرر ذکر شده . ظهور این ستاره دنباله دار در ادیان دیگر نیز آمده و نشانه ای برای آخر الزمان است.

عن نعيم بن حماد في كتابه الفتن رقم638 جاء فيها قال " ص " إذا كانت صيحة في رمضان فإنه يكون معمعة في شوال قلنا وما الصيحة يا رسول الله قال هدة في النصف من رمضان ليلة جمعة فتكون هدة توقظ النائم وتقعد القائم وتخرج العواتق من خدورهن في ليلة جمعة في سنة كثيرة الزلازل فإذا صليتم الفجر من يوم الجمعة فادخلوا بيوتكم وأغلقوا أبوابكم وسدوا آذانكم فإذا أحسستم بالصيحة فخروا لله سجدا وقولوا سبحان القدوس سبحان القدوس ربنا القدوس فإنه من فعل ذلك نجا ومن لم يفعل ذلك هلك.

پیامبر (صلی­ الله­ علیه­ وآله) فرمود: هر گاه در ماه رمضان صدای صیحه بلند شد پس در شوال جنگ آغاز می گردد.  گفتیم: ای رسول خدا، صدای بلند چیست؟ فرمود: صدای شدید فرو افتادن چیزی است در ماه رمضان، در شب جمعه ای ، در سالی پر از زلزله ها که خوابیده را بیدار می کند، ایستاده را می نشاند و دختران جوان را از سراپرده هایشان بیرون می آورد. بنا بر این، هرگاه نماز صبح روز جمعه را خواندید، داخل خانه­ هایتان شوید، درها و روزنه ها را ببندید، خود را بپوشانید و گوشهایتان را بگیرید. هر گاه آن بانگ بلند را احساس کردید، برای خدا به سجده در افتید و بگویید:«سُبحان القدّوس، سُبحان القدّوس، ربّنا القدّوس». زیرا هر کس چنین کند، نجات می یابد و هر کس چنین نکند، نابود می شود.  الفتن، ص ۱۳۶، جزء ۳، ح ۶۱۹ .  ( توضیح اینکه این روایت از ابن مسعود هم نقل شده است)

هر گاه عبّاسی به خراسان رسد، گیسوی سختی ‏آور در مشرق طلوع می‏کند.نخستین بار که طلوع کرد، برای نابودی قوم نوح بود، هنگامی که خدا غرقشان کرد. در زمان ابراهیم (علیه‏ السّلام)، آن گاه که او را در آتش افکندند و زمانی که خداوند فرعون و همراهانش را نابود ساخت و هنگامی که یحیی پسر زکریّا کشته شد، طلوع کرد. پس هر گاه آن را دیدید، از شرّ فتنه‏ها به خدا پناه برید.طلوع این ستاره پس از گرفتن خورشید و ماه خواهد بود. سپس ]بنی‏ عبّاس[درنگ نمی‏کنند(دوام نمی آورند) [جز زمانی کوتاه]، تا آنکه اَبْقَع در مصر آشکار شود. ( الفتن، ص 148، جزء ۳، ح 607)

رسول خدا (صلی­ الله­ علیه­ وآله) فرمود: ... هر گاه شب نیمۀ رمضان شب جمعه باشد، از آسمان صدایی خواهد بود که بر اثر آن٬ هفتاد هزار نفر بیهوش٬ هفتاد هزار نفر گنگ و هفتاد هزار دوشیزه پرده هاشان شکافته می شود! گفتند: ای رسول خدا، پس چه کسی سالم می ماند؟ فرمود: کسی که در خانه اش بماند و به سجده پناه بَرَد و بلند تکبیر بگوید(عقد الدرر٬ ص ۴۰ـ۱۳۹ ٬ ب ۴ ٬ ف ۳.).

شیخ مفید- دانشمند شیعی -  آورده است:

ادامه نوشته

نشانه های شگفت انگیز آخر الزمان

معنای کلمه ی آخر الزمان :

معنی کلمۀ آخر الزمان از معانی نسبی به شمار می رود،مثلا : زمان فعلی را که مدت یکهزار وچهارصد و اندی سال از هجرت پیامبر اکرم(ص)می گذرد نسبت به آن زمانی که آن حضرت مبعوث به رسالت و پیغمبری شده می توان گفت: آخر الزمان است و مدت پانصد یا هزار یا دو هزار سال آینده را نسبت به زمان فعلی ما می توان گفت: آخر الزمان است و...

بنابراین،آخر الزمان یک زمان معلوم و محدودی نیست تا بتوان گفت: فلان زمان آخر الزمان است؟همانطور که نمی توان زمان و موقع ظهور حضرت مهدی(عج) را تعیین نمود همانطور هم نمی توان آخر الزمان را محدود و معلوم کرد.البته از یک طریق می توان تا اندازه ای معنی کلمۀ آخر الزمان را دریافت و آن این است: وقتی اکثر علاماتی که پیامبر اسلام(ص)و آل اطهر آن حضرت خیر داده اند عملی شوند. می توان به آن زمان آخرالزمان گفت و در انتظار ظهور مهدی ( عج ) بود . و لذا بر منتظرین ظهور لازم است که با نگاهی به روایات معصومین (علیهم السلام ) با این علامات آشنا شوند تا هم با شرایط زمانی و مکانی و هم به وظایف خود در این زمینه آشنا گردند. (1)

 

علائم آخرالزمان :

در روایات اسلامی برای دوره ی آخر الزمان علایم و نشانه هایی ذکر شده که با تحقق این علایم و نشانه ها ، پی می بریم که هم اکنون در دوره ی آخر الزمان قرار داریم . اینک به برخی از این علایم و نشانه ها اشاره می کنیم :

1- گسترش ترس و ناامنی

امام باقر علیه السلام می فرماید : « لایقوم القائم إلا علی خوف شدید ....» ؛(2) « حضرت قائم علیه السلام قیام نمی کند مگر در دورانی پر از بیم و هراس .» و نیز فرمود : « مهدی علیه السلام هنگامی قیام می کند که زمام کارهای جامعه در دست ستمکاران باشد . »(3)

2- تهی شدن مساجد از هدایت

پیامبر صلی الله علیه و آله درباره ی وضعیت مساجد در آخر الزمان میفرماید : « مساجدهم عامره و هی خراب من الهوی »(4) ؛ « مسجدهای آن زمان و آباد و زیباست . ولی از هدایت و ارشاد و در آن خبری نیست . »

3- سردی عواطف انسانی

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید « فلا الکبیر یرحم الصغیر و لا القوی یرحم الضعیف ، و حینئذ یأذن الله له بالخروج »(5) ؛ « در آن روزگار ، بزرگترها و به زیر دستان و کوچکترها ترحم نمی کنند و قوی بر ضعیف ترحم نمی نمایند. در آن هنگام خداوند به او [ مهدی علیه السلام ] اذن قیام و ظهور می دهد . »

ادامه نوشته

حکایت امام زمان و مرد تشنه

ارسال کننده : گل آفتابگردون صورتی

 

علامه مجلسی (ع) می فرماید:

مرد شریف و صالحی را می شناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرف شده است، و در میان مردم مشهور است که طی الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا شوم.

او گفت: یک سال با کاروانی به طرف مکه به راه افتادم. حدود هفت یا نه منزل بیش تر به مکه نمانده بود که برای انجام کاری تعلل کرده ، از قافله عقب افتادم. وقتی به خود آمدم، دیدم کاروان حرکت کرده و هیچ اثری از آن دیده نمی شد، راه را گم کردم، حیران و سرگردان وامانده بودم، از طرفی تشنگی آن چنان بر من غالب شد که از زندگی ناامید شده آماده مرگ بودم.

[ ناگهان به یاد منجی بشریت امام زمان (ع) افتادم و] فریاد زدم: یا ابا صالح! یا ابا صالح! راه را به من نشان بده! خدا تو را رحمت کند!

درهمین حال، از دور شبحی به نظرم رسید، به او خیره شدم و با کمال ناباوری دیدم که آن مسیر طولانی را در یک چشم به هم زدن پیمود و در کنارم ایستاد، جوانی بود گندم گون و زیبا با لباسی پاکیزه بر شتری سوار بود و مشک آبی با خود داشت.

سلام کردم. او نیز پاسخ مرا به نیکی ادا نمود.

فرمود: تشنه ای؟

گفتم: آری. اگر امکان دارد، کمی آب از آن مشک مرحمت بفرمایید!

او مشک آب را به من داد و من آب نوشیدم.

آنگاه فرمود: می خواهی به قافله برسی؟

گفتم: آری.

او نیز مرا بر ترک شتر خویش سوار نمود و به طرف مکه به راه افتاد. من عادت داشتم که هر روز دعای" حرز یمانی" را قرائت کنم. مشغول قرائت دعا شدم. در حین دعا گاهی به طرف من بر می گشت و می فرمود: این طور بخوان!

چیزی نگذشت که به من فرمود: این جا را می شناسی؟

نگاه کردم، دیدم در حومه شهر مکه هستم، گفتم: آری می شناسم.

فرمود : پس پیاده شو!

من پیاده شدم برگشتم او را ببینم ناگاه از نظرم ناپدید شد، متوجه شدم که او قائم آل محمد(ص) است. از گذشته خود پشیمان شدم، و از اینکه او را نشناختم و از او جدا شده بودم، بسیار متاسف و ناراحت بودم.

پس از هفت روز، کاروان ما به مکه رسید، وقتی مرا دیدند، تعجب نمودند. زیرا یقین کرده بودند که من جان سالم به در نخواهم برد. به همین خاطر بین مردم مشهور شد که من طی الارض دارم

 

حکایت مردصابونی

 

شخص عطاری از اهل بصره می گوید:
روزی در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند.

من اصرار می کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند:
ما از ملازمان درگاه حضرت حجت علیه السلام هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم.
همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید.
گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم.
گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والا از همان جا بر می گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد؛ اما باز هم امتناع کردند.
بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم.
متوجه من شدند و گفتند: نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو.

این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد.
اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم.

وقتی باران را دیدم، به یاد صابونها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت علیه السلام قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت علیه السلام قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.

بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود.
همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند:

« ردّوه فانه رجل صابونیّ »
یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی.
این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگیهای دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد.
این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگیهای دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد. »

گله وانتظار

 

نویسنده  : گل  آفتابگردون طلائی



نرگس مستِ تورا هرمژه ای شمشیر است

درنظربازی تو، صیدِ دلم تسخیر است

سالها دل زکفَم برده ای ای مونس جان

پای دربندِ دوتا زُلفِ تو، درزنجیر است

هی مرا وعده ی امروز به فردا فکنی!

نکند دیر کنی؛ جمعه یِ دیگر دیر است

کاش ای کاش دِلَم طاقت دوری را داشت

عمرِنوح اَر بُوَدَم بی تو بَسی دلگیر است

درفراق تو شب و روز همه ظلمانی است

کاین همه غیبتِ کُبرای تورا تأخیراست

معدنِ فیضِ خدائی به خدا روی زمین

که طلایِ تو، مِسِ جانِ مرا اِکسیر است

شکوه و آه زفقدان نبی هرآنی

باتو آیات وکراماتِ علی تعبیر است

به گمانم دل وجانم به تمنّا دادم

وَرنه ماهِ رخِ تو آدم وعالم گیر است

بعدازاین درغم هجرانِ تو شاعر باشم

سخن ازیادِ تو تقریرِدل وتحریر است

«مهدوی» یک دِلِه کن دل، وَ ریا کمترکن

رازِ این پرده یِ غیبت گنه وتزویر است

 

 

آخرالزمان عصر نبود تعادل

 
ارسال کننده : گل  آفتاب  گردون زرد 


امیرالمؤمنین(ع) در روایتی، عدل را به «وضع الشئ فی موضعه؛ قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه خودش» تعریف فرمودند و بعد تصریح كردند كه معنای ظلم نیز از این تعریف روشن می‌شود و آن عبارت است از قرار نداشتن اشیا و امور در جایگاه خودشان.
واژه جور نیز كه در روایت نبوی آمده است، به معنای از مسیر و راه خارج شدن و منحرف گشتن است و بیانی دیگر از واژه ظلم است. بر این اساس باید به این نكته توجّه كنیم كه روایت مشهور یاد شده، معنایی بس عمیق‌تر از آنچه ما اغلب تصوّر می‌كنیم، در بر دارد.
آكندگی عالم از ظلم و جور؛ یعنی آنكه در آخرالزّمان هیچ عرصه‌ای از عرصه‌های حیات فردی و اجتماعی از تباهی، انحراف و كژی خالی نیست و به هر جا كه بنگری نشانه‌های ناراستی، اعوجاج و انحراف از حق را می‌بینی و در حقیقت تباهی بر مزاج عالم غلبه كرده است و نبود توازن و تعادل مهم‌ترین ویژگی عصر آخرالزّمان است.
اقتصاد، سیاست، علم، نظام تعلیم و تربیت، خانواده، شهر، مذهب، غذا، اخلاق، معماری، ارتباطات، خواص، عوام، زنان، مردان، كودكان، جوانان و خلاصه همه عرصه‌های فردی و اجتماعی در سرتاسر عالم و حیات بشری، كم و بیش بیمار و دچار اعوجاج گشته و از مسیر عدل، تعادل و توازن خارج شده‌اند.
در آیه 41 سوره روم می‌خوانیم:
ادامه نوشته

اشعار زیبا به مناسبت نیمه شعبان

 

مژده ای دل که شب نیمه شعبان آمد

بر تن مرده و بی جان جهان جان آمد

بانگ تکبیر نگردرهمه عالم بر پاست

همه گویند مگر جلوه یزدان آمد

اززمین نوربه بالا رود امشب زیرا

نور خورشید امامت همه تابان آمد

قائم آل محمد (عج)گل گلزار رسول

حجه بن الحسن (عج)آن مظهر ایمان آمد

حکایت نجم اسود

 ارسال  کننده :  گل  آفتابگردون  صورتی

در کتاب نجم الثاقب روایت است که :

مردی در قریه دقوسا که یکی از قریه های کنار نهر فرات بزرگ است ، ساکن بود . نام آن مرد نجم و لقبش اسود بود و او از اهل خیر و نیکی و صلاح بود . از برای او، زن صالحه ای بود که او را فاطمه می گفتند . او نیز زنی خیر و صالحه بود . این مرد و زن هر دو نابینا گشتند  و مدتی بر این حال صفیقه باقی ماندند . و این در سال 712 بود .

پس در یکی از شبها ، زن دید که دستی بر سر او کشیده شد . و گوینده ای گفت : ((حق تعالی ، کوری تو را زایل گردانیده است و برخیز شوهر خود ابو علی [نجم] را خدمت کن و در خدمت به او کوتاهی مکن .))

زن گفت : (( پس من چشم گشودم و خانه را پر از نور دیدم . دانستم که این حضرت قائم است .))